ناما جعفری | نویسنده
ــــــــــــــــــــــ
من یعنی ناما جعفری، وقتی به نوجوانیام در سال ۲۰۱۰ نگاه میکنم، به عصرها و ظهرهای گرم تابستانی در تهران، وقتی از دست نیروهای پلشت رژیم اسلامی فرار میکردم تا دیواری پیدا کنم برای یک طرح که رژیم پلشت و جاکشان سپاه را به جنگ میکشید، هنوز هیجان آن لحظات را در رگهایم حس میکنم. اسپری رنگی در دست، دیوارهای خاکستری شهر برایم بوم آزادی بودند. هر خط، هر رنگ، فریادی بود علیه سکوتی که میخواست صدایمان را خفه کند. گرافیتی برای من و بسیاری از جوانان تهران، شیراز، اصفهان، تبریز در آن سالها، نه فقط هنر، که راهی برای جنگیدن بود.
این نوشته سفری تکه تکه شده است، مثل خود من، روزها و شبهای روشن و آفتابی اسلو در ماه ژوئن است، لیوان ویسکی با تکههای یخ در دستم میدرخشد، موسیقی راک با منظره فیوردها درمیآمیزد و من، شما را به دنیای گرافیتی در سال ۲۰۱۰، از کوچههای تهران تا خیابانهای جهان، جایی که دیوارها به جای سکوت، فریاد میزنند، میبرم!

۱. تاریخچه گرافیتی: از گذشته تا تهران ۲۰۱۰
گرافیتی ریشهای کهن دارد. از نقاشیهای غارنشینان تا کتیبههای رومیان باستان، انسان همیشه دیوارها را برای بیان خود برگزیده است. اما گرافیتی مدرن در دهه ۱۹۶۰ در نیویورک و فیلادلفیا متولد شد. جوانانی مثل “تکی ۱۸۳” با امضاهای رنگی روی واگنهای مترو، جرقه یک جنبش را زدند. در دهه ۱۹۸۰، گرافیتی با فرهنگ هیپهاپ گره خورد و هنرمندانی مثل ژانمیشل باسکیا و کیث هارینگ آن را به گالریها بردند. در ایران سال ۲۰۱۰، گرافیتی به ابزاری برای اعتراض تبدیل شده بود. در تهران، جوانانی مثل من با اسپری و شابلون، پیامهایشان را علیه سرکوب و سانسور روی دیوارها حک میکردند، حتی اگر خطر بازداشت در کمین بود.
۲. سبکها و تکنیکهای گرافیتی: خلاقیت در خفقان
گرافیتی در سال ۲۰۱۰ دنیایی از تنوع بود. از “تگ”های ساده که امضای هنرمند بودند تا “مورال”های بزرگ که داستانهای یک جامعه را روایت میکردند، هر سبک گرافیتی پیامی داشت. در تهران، ما اغلب از “استنسیل”ها استفاده میکردیم؛ شابلونهایی که به ما اجازه میداد در چند ثانیه پیامی علیه رژیم پلشت اسلامی روی دیوار بکشیم و فرار کنیم. سبک “وحشی” (Wildstyle) با حروف پیچیده و رنگهای تند، یا نقاشیهای دیواری با تصاویر واقعگرایانه، در شهرهای دیگر جهان هم رواج داشت. ابزارها ساده بودند: اسپریهای رنگی، ماژیکهای ضخیم و گاهی قلممو. این سادگی، گرافیتی را به هنری در دسترس برای همه تبدیل کرده بود، از تهران تا نیویورک.
۳. گرافیتی و جامعه: صدای جنگیدن در ۲۰۱۰
در سال ۲۰۱۰، گرافیتی زبان عصیان بود. در تهران، دیوارهای شهر پر از شعارها و تصاویری علیه سانسور، بیعدالتی و سرکوب بود. یادم میآید شبی در خیابان ولیعصر، طرحی از یک مشت گرهکرده با زنجیرهای شکسته کشیدم؛ آن تصویر، نمادی از آرزوی آزادی بود. در جهان هم گرافیتی نقش مشابهی داشت. بنکسی، هنرمند ناشناس بریتانیایی، با آثاری مثل تصویر دختری که بادکنکی قلبشکل را رها میکند، بحثهایی جهانی درباره آزادی و انسانیت به راه انداخته بود. در برزیل، جنبشهای اجتماعی از گرافیتی برای اعتراض به نابرابری استفاده میکردند. گرافیتی به جوانان و حاشیهنشینان اجازه میداد صدایشان را به گوش دیگران برسانند.
۴. گرافیتی در جهان: شگفتیهای خیابانی در ۲۰۱۰
گرافیتی در سال ۲۰۱۰ در هر گوشه دنیا رنگ و بویی متفاوت داشت. در برلین، بخشهایی از دیوار برلین که هنوز پابرجا بودند، با آثار هنرمندانی مثل تیری نوآر به گالریهای روباز تبدیل شده بودند. در سائوپائولو، خیابانهای ویلا مادالنا پر از مورالهای رنگارنگی بود که فرهنگ برزیل را به نمایش میگذاشتند. در ایران، گرافیتی هنوز در مراحل ابتدایی بود، اما هنرمندانی مثل بلکهند و گروههای زیرزمینی در تهران و شیراز شروع به خلق آثاری درباره هویت ایرانی و اعتراض سیاسی کرده بودند. یکی از شگفتانگیزترین تجربههایم، دیدن دیواری در محله اکباتان بود که با شعری از فروغ فرخزاد و تصویری از یک پرنده در حال پرواز، امید را به رهگذران هدیه میداد.
۵. چالشها: هنر و زندانی شدن توسط رژیم پلشت اسلامی
گرافیتی در سال ۲۰۱۰ همچنان بحثبرانگیز بود. در تهران، کشیدن یک طرح روی دیوار میتوانست به زندان و شکنجه توسط نیروهای مادرجنده سپاهی به سرکردگی خامنه ای جاکش منجر شود. بااینحال، همین خطر بود که گرافیتی را برای من هیجانانگیز میکرد. شهرهایی مثل ملبورن با ایجاد “دیوارهای آزاد”، فضایی برای هنرمندان فراهم کرده بودند. تجاریسازی گرافیتی هم در سال ۲۰۱۰ به چالشی تبدیل شده بود؛ برندهای بزرگ از این هنر برای تبلیغات استفاده میکردند و گاهی روح سرکش آن را کمرنگ میکردند. اما هنرمندانی مثل من و دوستانم در تهران، برای بیان حقیقت میجنگیدیم، نه برای پول.

۶. آینده گرافیتی: نگاهی از ۲۰۱۰
در سال ۲۰۱۰، گرافیتی در حال تحول بود. برخی هنرمندان شروع به آزمایش با فناوریهای جدید، مثل پروژکتورها برای نمایش آثار موقت، کرده بودند. در ایران، با وجود محدودیتهای شدید، هنرمندان از شبکههای اجتماعی مثل فیسبوک و توییتر برای نمایش آثارشان استفاده میکردند. گرافیتیهای زیستمحیطی هم در برخی شهرهای جهان رواج پیدا کرده بودند، با استفاده از رنگهای طبیعی برای کاهش آسیب به محیطزیست. من در تهران میجنگیدم برای اینکه روزی برسد که دیوارهای شهرمان آزاد شوند و گرافیتی به جای پنهانکاری، در روز روشن خلق شود.
حالا دارم کنار رودخانه آکرسلوا قدم میزنم و به گرافیتی بزرگی که رو به رویم کشیده شده است نگاه میکنم، جایی که مردم زیر نور طلایی خورشید میخندند و گپ میزنند. باید خودم را به ویگلند پارک برسانم، در پارک ویگلند، مجسمهها در روشنایی شبهای سفید جان گرفتهاند. موسیقی راک ملایمی در هوا جریان دارد و نسیم خنک، عطر فیوردها را میآورد. گرافیتی برای من یعنی ناما جعفری، در سال ۲۰۱۰ قلب تپنده خیابان بود، برای من گرافتیی بیش از یک هنر بود؛ راهی برای جنگیدن و فریاد زدن در برابر سکوتی که رژیم پلشت و نکبت بار اسلامی به ما تحمیل کرده بود. این هنر، دیوارهای خاکستری تهران را به بومهایی از خشم، امید و زیبایی تبدیل کرد. از کوچههای شهر ما تا خیابانهای برلین و سائوپائولو، گرافیتی داستان انسانهایی است که نمیخواهند خاموش بمانند.
هر اسپری، هر خط، پیامی است که جهان را کمی روشنتر میکند.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.