هنرمندان رادیکال فمینیست برای بههمریختن افسانهی مردانه بودن کارِ هنری، فقط از رسانهی عکاسی بهره نمیبردند. در واقع ابزار آنان هرچیزی بود که در دسترس باشد و دیده شود. برای هانا ویلکه، هنرمند آمریکایی، این رسانه قبل ازهرچیز، تن خودش بود. او از بدن خودش با ژستهایی مردانه عکس میگرفت؛ با کلاه و شلوار کابویها و دو هفتتیر در جیب، و بالا تنهای برهنه. هانا ویلکه بهغایت زیبا بود و منتقدان به جای توجه به معنی اثر، او را به خودشیفتگی و اصرار به خودنمایی متهم میکردند، یعنی همان کلیشههای مردسالاری، «زن خوب، زن محجوب». هانا ویلکه در جواب این انتقاد و در پاسخ کسانی که میپرسیدند تو اگر زیبا نبودی چه میکردی؟ میگفت «چه فرقی دارد؟ زیبایان هم وقتی میمیرند به زشتی بقیهاند.» و در واقع خود او، انگار در اثبات این حرف، وقتی به سرطان مبتلا شد از عکاسی دست برنداشت، و در بستر بیماری از بدن مبتلا به سرطانش عکاسی میکرد. بدنی بیمار که در جدالی دشوار فرسوده میشد. برای ویلکه اساساً مفهوم زیبایی مفهومی وابسته به جنسیت نبود.
| غزل صدر | آسو | ظهور عکاسان فمینیست؛ بیپروایی دههی هفتاد
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.