آنتونیا زن جوانی است که از سالها قبل از همسرش جدا شدهاست و با پسر کوچکش ۷ سالهاش در برلین زندگی میکند. او مدتهای متمادی است که به عنوان مستخدمهٔ یک هتل، سخت مشغول کار است و فرصتی برای تفریح، سرگرمکردن پسرش و رسیدگی به زندگی شخصیاش نداشتهاست. در یک روز گرم تابستانی، او فرزندش را سوار اتوبوس میکند تا به پاریس برود و ۲ هفته را با پدرش (همسر سابق آنتونیا) بگذراند. آندو قرار است با هم به کوت دازور بروند و آنتونیا از این موضوع خوشحال است که فرصتی دست داده تا پسرش کوچکش، تفریحی بکند.
آنتونیا بخاطر این موضوع، دیر به محل کارش میرسد و سخت از سوی مدیر هتل توبیخ میشود و مدیر میگوید این، آخرین فرصت اوست و اگر دیگر بار دیر کند، یقیناً اخراج خواهد شد. او در عینحال بابت رفتن و دوری فرزندش، دلتنگ است. آنتونیا برای تعویض لباس به اتاق مستخدمان رفته و در آنجا یکی از همکارانش که او را درهمآشفته و دلگیر میبیند به او میگوید که دلیل این همه فشار روحی و عصبی آن است که آنتونیا مدتهاست رابطه جنسی نداشتهاست و به او پیشنهاد میکند در اولین فرصت ممکن، فکری برای این خلاء مهم زندگیاش بکند.
کمی بعد، او برای تمیز کردنِ اتاق ۸۲۳ به آنجا رفته و اتاق را خالی مییابد. وی نمیداند که این اتاق، متعلق به نقاشِ مشهور نابینایی به نام «یولیوس پاس» است که تنها با لمس کردن چهرهٔ افراد، به خصوصیاتِ فیزیکی آنان پی برده و نقاشیهای پرترهٔ فوقالعادهای خلق میکند و اینک برای افتتاح نمایشگاهی از آثارش، به برلین آمده است. نقاش نابینا در حمام است و آنتونیا مشغول وارسی اتاق و تماشای طراحیهای اوست که به ناگاه، تلفنِ همراه نقاش زنگ میزند و او از حمام بیرون آمده و به اتاق میآید. در آغاز، آنتونیا نمیداند که او نابیناست و فکر میکند که نقاش، او را حین وارسی وسایل شخصیاش دیده است. نقاش هم نمیداند که آنتونیا در اتاق است و زیر لب با خود صحبت میکند و آنتونیا، آرام صحبتهای او را گوش میکند و حرفهایش، لبخندی بر لبانش میآورد. موقعیت آنتونیا در اتاق بگونهای است که نمیتواند بیسر و صدا، آنجا را ترک کند. نقاش لباسهایش را میپوشد و آمادهٔ رفتن میشود، اما هنگامی که میخواهد کفشهایش را بپوشد، دستش به کفشها و پاهای آنتونیا میخورد که در گوشهای کنار پرده، ساکت ایستاده است و اینجاست که نقاش متوجهٔ حضور او میشود و…
فیلم در آغاز به سبب محتوایش، بطورت آنلاین در معرض فروش قرار گرفت. شرکت «ویدئوتک ویدئولود» متعلق به «دویچه تلهکام» فروش آن را پنج برابر حالت عادی توصیف کرد و فیلم از همان آغاز در صدر جدول فروش این کمپانی قرار گرفت.سپس دو سال بعد، در ۱۶ ژوئیه ۲۰۱۳ میلادی، از شبکهٔ تلویزیونی سراسری «آرته» پخش شد.
«اسکار پیگزا» نویسندهٔ هفتهنامهٔ «اشپیگل»، این فیلم را پورنوگرافی نمیداند و میگوید: «برخلاف آنگونه فیلمها، در «هتل هوس» صحنههای همآغوشی که در مجموع حدود ۱۰ دقیقه از فیلم را تشکیل میدهند، محافظهکارانه، سبکتر و گذرا است و سکانسها بهتندی در پی هم کات میخورند و حرکات دوربین همچون رقص باله است و اَعمال حیوانی در فیلم دیده نمیشود. صحنههای همآغوشی، ساختارشکنانه، تجاوزمانند و حتی کثیف نیستند، بلکه رابطهای سبکبار بین دو فرد بالغ است که نوازش و همآغوشی گرمشان، به آرامش فکری و روحی آنان منجر میشود.»
At the last minute, single mother Antonia puts her seven-year-old son on the bus which will take him to France for a vacation with his father and then turns up late for her work as a chambermaid in a luxury hotel. Most of the other staff are hostile over her casual attitude except one girl who, finding her in tears in the changing room, is sympathetic. Among her problems, Antonia says she has not been with a man for years, which her co-worker advises her to put right at the first opportunity
Doing her rounds, Antonia comes into the apparently empty room of a single man, who bursts naked and wet out of the bathroom to answer his phone. She stands frozen while he talks and then starts looking for his clothes, upon which she realises he is blind. Searching for his shoes, he finds her feet and in silence starts exploring her body. She slowly responds, and soon the couple are busy making love. Lying hot and happy on the bed afterwards, he lights a cigarette and the sprinkler in the ceiling soaks them both
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.