او آنگاه که در ۹ سالگی یک دفترچه خاطرات هدیه گرفت، نوشتن سبک زندگی او برای همیشه شد. با نظم مینویسد.
میگوید نوشتن به من کمک میکند نظمی در زندگی روزمرهام بوجود آورم. وقتی همه چیز سریع و شلوغ پیش میرود، همه چیز بهم ریخته است، و مینویسم حتی وقتی داستان دیگران را مینویسم که ربطی هم به زندگی من ندارد، این احساس را دارم که دارم زاویهای از زندگی خودم را درک میکنم. در نوشتن همه چیز روشن میشود.
زندگینامه ایزابل آلنده
ایزابل آلنده در دوم آگوست ۱۹۴۲ به عنوان اولین فرزند خانواده یک دیپلمات شیلیایی توماس آلنده و فرانسیسکا لیونا در شهر لیما پایتخت پرو بدنیا آمد. در سه سالگی پس از جدایی پدر و مادرش، مادرش به همراه ایزابل و دو فرزند خردسال دیگر به خانه پدری در سانتاگو شیلی بازگشت. وقتی ایزابل ۱۱ ساله بود مادرش با یک دیپلمات ازدواج کرد . در این سال ایزابل به همراه خانواده به شهر لاپاز رفت. خانواده ایزابل از سال ۱۹۵۶تا ۱۹۵۸ در بیروت زندگی کرد. ایزابل در این کشورهای متفاوت در مدارس خصوصی انگلیسی زبان تحصیل میکرد. در ۱۹۵۸ به شیلی بازگشت و آنجا تحصیلات خود را به اتمام رساند و از ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۵ در یک موسسه وابسته به سازمان ملل کار میکرد.
ایزابل آلنده از هیجده سالگی به عنوان خبرنگار و مجری در یک کانال تلویزیونی شیلی به کار پرداخت. در ۱۹۶۲ ازدواج کرد و سال بعد صاحب دختری بنام پائولا شد و پسرش نیکولاس در سال ۱۹۶۶ بدنیا آمد. در سال ۱۹۶۵ برای تحصیل در ژنو و بروکسل بسر برد. در سال ۱۹۶۷ بهمراه زنان دیگر مجله فمینیستی پائولا را در سانتاگو بنیان گذاشت و از ۱۹۶۸ سردبیر مجله شد. در سال ۱۹۷۰ سالوادور آلنده ”پسر عموی پدر او” در شیلی به روی کار آمد. در سال ۱۹۷۱ نمایشنامهای از او در سانتاگو به روی صحنه رفت که با موفقیت همراه بود. در سال ۱۹۷۲ برنامههای مختلفی در تلویزیون سانتیاگو اجرا میکرد از جمله گفتگو با ایزابل آلنده که مجموعهای از مصاحبهها و گزارش و بحث بود. تا ۱۹۷۵ چند کتاب کودک از او منتشر شد، مدتی نیز سردبیر مجله فیلم بود.
پس از کودتای خونین پینوشه علیه دولت سالوادور آلنده در ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳او مدتی در شیلی بود و در سال ۱۹۷۵ به کاراکاس ونزوئلا به تبعید رفت و در آنجا به کارهای مختلفی برای تامین زندگیاش پرداخت و از ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۳ به عنوان خبرنگار آزاد در روزنامه ”ال ناسیونال“ کار کرد.
هنگامی که در سال ۱۹۸۱ از فوت پدر بزرگ ۹۹ سالهاش باخبر شد، شروع کرد به نوشتن یک نامه طولانی به او. این نامه زیربنای رمانی شد که در سال ۱۹۸۴ به نام ”خانه ارواح“ زیر چاپ رفت.
این رمان چند دهه زندگی یک خانواده را ترسیم میکند، عشق و نفرت، انتقام ومرگ.
این رمان خیلی زود معروفیت بین المللی یافت. میلیونها نسخه از آن چاپ شد. پس از آن چند کتاب کودک و سپس دومین رمان او به نام ”ازعشق سایهها“ منشر شد . ایزابل آلنده به خاطر این رمانها جوایز بینالمللی دریافت کرد و از جمله در آلمان کتاب او عنوان کتاب سال را دریافت کرد و دوسال پی در پی برای دو رمانش به عنوان نویسنده سال انتخاب شد.
در سال ۱۹۸۷ رمان ”اوالونا“ از او منتشر شد.
او پس از جدایی از همسر اولش با ویلیام گوردون در سال ۱۹۸۷ ازدواج کرد و به سانفرانسیسکو رفت.
در سال ۱۹۸۸ بعد از ۱۳ سال به شیلی بازگشت.
پس از انتشار رمان چهارمش در سال ۱۹۹۱ او در دانشگاه شیلی عنوان پرفسور افتخاری را دریافت کرد و همان سال در دانشگاه نیویورک عنوان دکترای افتخاری را گرفت.
پائولا دختر ایزابل آلنده در سال ۱۹۹۲ در مادرید به دلیل یک بیماری خونی ژنتیکی درگذشت.
در سال ۱۹۹۳ فیلمی از روی کتاب ”خانه ارواح“ توسط بیل آوگوست فیلمساز دانمارکی تهیه شد.
پس از آن رمانهای دیگری از آیزابل آلنده انتشاریافته است . از جمله زندگی اینس سوارز شخصیت تاریخی شیلی.
جایی در مغز ماست
برای ایزابل آلنده مرزی بین واقعیت و خیال وجود ندارد. او احساس میکند که روح اعضای فوت شده خانواده همانقدر از او حمایت میکنند که همسرش.
او میگوید: ” من بسیار هم واقعگرا هستم ولی بخشی از من هم در رویا زندگی میکند در داستان سیر میکند داستانی که مینویسم و یا خواهم نوشت. در خاطرات من چیزهایی هستند که اتفاق افتادهاند. اما نوههای من به من میگویند که من چیزهایی را به خاطر میآورم که هیچ گاه اتفاق نیفتاده است. همیشه این طور است گویا من گذشته را ساختهام. مرز واقعیت و خیال کجاست، مرز واقعیت و خاظره کجاست؟ برای من این مهم نیست.“
میهن واقعیات کجاست؟ ایزابل آلنده میگوید: شیلی قلب من است، ریشههایم در آنجاست. زیاد به آنجا سفر میکنم، ولی وقتی در آنجا هستم، میخواهم بعد از یک یا دوهفنه به کالیفرنیا بازگردم. آنجا برای من زیادی تنگ است، محدوده خصوصی خودم را میخواهم. آنجا هرکسی در مرکز دید من است، همه خانوادهام، همه دوستانم، چیزهای زیادی در یک فضای کوچک اتفاق میافتد. در کالیفرنیا محدوده خصوصی خودم را دارم و پسر و نوههایم آنجا هستند. من در هر دو جا احساس میکنم در وطنم هستم.
ایزابل آلنده برای نوجوانان هم داستان نوشته است. او میگوید وقتی بچههایم کوچک بودند برایشان داستانهای مهیج تعریف میکردم و اینها برایم تمرینی شد که بعدتر ثمر داد.
کتابهای ایزابل آلنده در ایران
تا کنون از او ۱۰ کتاب به زبان فارسی ترجمه شده است. دو تا از کتابهای او با دو ترجمه متفاوت و از ۲ نوینسنده به بازار کتاب آمده است. از کتابهای ترجمه شده او میتوان از رمانهای ”خانه ارواح“، ”از عشق سایهها“، ”نقش رنگ باخته“، ”دختر بخت“، ”تصویر کهنه“، ”شهر جانوران“، “داستانهای اوالونا” و ”اشباح مه“ نام برد.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.