“همه با چشمهای کینه توز به همدیگر نگاه میکنند و آنهایی که بر بالای مسجد ایستاده بودند، الله اکبر گویان، آنها که پایین ایستاده بودند و الله اکبر میگفتند را به گلوله میبستند. الله اکبر گلوله شده بود و خیابان سرخ میشد. داشتم به این صحنه نگاه میکردم و در ذهنم، مذهب را نوعی بیماری روانی میدیدم. در بیماریهای روانی، نمیتوان شیوههای درمانی روحی و جسمی را از همدیگر جدا ساخت، مذهب هم روحی بود که جسم شده بود و حالا به گلوله بسته میشد.”
سطرهای بالا از کتابی ست که در ایران نوشتهام به نام (آیت الله لا پات) این کتاب را میشود نوعی دیوانگی مذهبی دانست. کتابهای ضد مذهبی بسیاری هست که میخواهم در این مطلب به معرفی چند نمونه از آنها بپردازم.
سلمان رشدی
آیات شیطانی
وقتی “پیامبر”، پیروزمندانه به شهر بازمیگردد، “بال”، خودرا در یک روسپیخانهٔ زیرزمینی که درآن روسپیها نام همسران “پیامبر” را برخویش نهادهاند، پنهان میسازد.
آیات شیطانی چهارمین رُمان سلمان رشدی است. این کتاب جنجالبرانگیز، برای نویسندهاش، جایزۀ وایتبرد را به ارمغان آورد. در همین سال، کتاب به فهرست نهایی جایزۀ بوکر نیز راه یافت، اما موفقیتی کسب نکرد. در تاریخ ۱۴ فوریه ۱۹۸۹ میلادی روحالله خمینی با صدور فتوایی حکم مرگ رشدی نویسندۀ این کتاب را صادر کرد. از آن پس، رشدی زندگی مخفیانهای را در انگلستان میگذراند که تاکنون ادامه داشته است. این رمان دربردارندهٔ قالبی روایی است که از عناصر رئالیسم جادویی آمیخته با رشتهای از جستارهای فرعی که در قالب رؤیاهای دیده شدهٔ یکی از شخصیتهای اصلی داستان بازگو میشود، بهره میبرد. روایت اصلی، همچون دیگر داستانهای رشدی، شامل ترک وطن کردگان هندی در انگلستان امروز میشود. هواپیمایی از هند که توسط گروهی از سیکها ربودهشده بر فراز انگلیس منفجر و تمام سرنشینان آن به جز دو هنرپیشهٔ هندی مسلمان که قهرمانهای اصلی داستان میباشند کشته میشوند. نفر نخست جبرئیل فرشته نام دارد، هنرپیشهٔ سرشناس بالیوود که رل تخصصیاش بازی در نقش خدایان هندوست و دیگری صلاحالدین چمچا فرزند یک بازرگان است که هویت هندی خویش را کنار گذارده و بهعنوان دوبلور در انگلیس فعالیت میکند. بهدنبال این انفجار، هر دو داخل کانال آبی سقوط کرده و بهطرز جادویی نجات مییابند. در یک استحالهٔ معجزهآسا، جبرئیل فرشته، واقعاً هویت جبرئیل (برترین فرشتۀ مقرب در ادیان ابراهیمی که اورا رابط میان خداوند و پیامبران میدانند) را میگیرد و چمچا نیز هویت یک روح پلید. پس از یافتهشدن در ساحل، چمچا توسط پلیس بهظن مهاجرغیرقانونی بودن دستگیر میشود، درحالیکه جبرئیل، بیتفاوت جریان را نظاره میکند. دو قهرمان برای بازیابی زندگی خود تلاش میکنند. جبرئیل در جستجوی عشق گمشدهٔ خویش، کوهنوردی با نام الی کن را مییابد، ولی بیماری روانی او بر پیوندشان سایه میافکند. صلاحالدین نیز که بهگونهای معجزهآسا ساختار انسانی خویش را بازیافته، بهدنبال کینهجویی از جبرئیل برای واگذاشتن او پس از واقعهٔ سقوط از هواپیمای ربودهشده است. او این اندیشه را با افروختن آتش حسد در جبرئیل و نابودسازی رابطهاش با الی عملی میسازد. در تنگنای دیگری در داستان، جبرئیل بر آنچه صلاحالدین انجام داده آگاه میشود، ولی او را میبخشد و حتی جانش را نجات میدهد.
هر دوِی آنها به هند باز میگردند. جبرئیل که هنوز از بیماریاش رنج میبرد در یک طغیان حسادتی دیگر الی را به قتل میرساند و سپس خودکشی میکند. صلاحالدین نیز که نهتنها مورد بخشایش جبرئیل قرارگرفته، بلکه با پدر و نیز هویت هندی فراموش شدهاش به آشتی رسیده، برآن میشود که در هند باقی بماند. یک رشته از حکایات رؤیا روایی نیمه-جادویی پرداختهشده در ذهن بیمار جبرئیل فرشته، در درون داستان جای گرفته و با جزئیات مرتبط فراوان و نیز مایههای متعارفی از وحی الهی، ایمان و تعصبات مذهبی و همچنین تشکیکات بههم پیوند خوردهاست. یکی از این حکایات فرعی شامل بیشترین عناصریاست که برای مسلمانان توهینآمیز تلقی گردیدهاست. این حکایت شامل بازگویی دگرگون شدهٔ زندگی محمد (در رمان با نام محوندیا پیامبر) در شهر مکه (در رمان با نام جاهلیه) است. در میان این حکایت، بخش آیات شیطانی روایت میشود که در آن پیامبر ابتدا خبر از وحی آیاتی در پشتیبانی از بتهای شرکآلود دیرینه میدهد ولی بعد آنرا لغزشی برخاسته از القائات شیطانی عنوان میدارد. دو شخصیت نیز در حکایت معرفی میگردند که به مخالفت با “پیامبر”میپردازند: یکی زن کاهن بیدین شیطانصفتی با نام ” هند”است و دیگری شاعریاست بذلهگو، گمانمند و هتاک با نام “بال”. وقتی “پیامبر” پیروزمندانه به شهر بازمیگردد، “بال”، خودرا در یک روسپیخانهٔ زیرزمینی که درآن روسپیها نام همسران “پیامبر” را برخویش نهادهاند، پنهان میسازد. همچنین یکی از صحابۀ پیامبر در تشکیک صحت گفتار او، مدعی میشود که پیامبر در بخشهایی از قرآن در حین وحی، زیرکانه دستکاری کرده است. بخش دوم، داستان عایشه، رعیت هندی را به تصویر میکشد که مدعی میشود از جبرئیل (فرشتهٔ مقرب) بدو وحی میشود. او همهٔ عوام روستایش را اغفال میکند تا با پای پیاده آهنگ سفری ازبرای زیارت بهسوی مکه کنند، با این ادعا که میتوانند پیاده از دریای عربی بگذرند. این زیارت هنگامیکه باورمندان همه پا به دریا گذارده و ناپدید میشوند به پایانی مصیبتبار میانجامد. دراینمیان شاهدان واقعه، شرحهای ضدونقیضی از غرق شدن یا گذر معجزهوار این افراد از آب ارائه میدهند. بخش سوم رؤیا، یک رهبر مذهبی متحجر تبعیدی، با نام “امام” را در اواخر قرن بیستم به تصوبر میکشد. این شخصیت کنایهای شفاف به زندگی روحالله خمینی در زمان تبعیدش در پاریس دارد ولی همچنین با دستمایههای اصلی راوی بازگشت کننده به شخصیت پیامبر در ارتباط است. کمتر از یک ماه پس از انتشار کتاب، ورود و فروش آن در هند ممنوع اعلام شد. بلافاصله در کشورهای بنگلادش، سودان و افریقای جنوبی نیز کتاب ممنوعه اعلام شد. پس از آن هم در سریلانکا، ولی ماهها پس از انتشار کتاب در اواسط ماه فوریهٔ سال ۱۹۸۹ بهدنبال آشوبهای خشونتآمیز برپاشده بر ضد کتاب در پاکستان، رُشدی در یک حکم شرعی از سوی آیت الله خمینی مرتد اعلام شد و از مسلمانان خواسته شد که او را بکشند تا دیگر کسی جرأت اهانت را پیدا نکند. چندی بعد مؤسسهای خیریه در تهران برای کسی که رشدی را بکشد جایزهای بیست میلیون تومانی (حدود ۱۷۰ هزار دلار بر اساس نرخ بازار آزاد) برای ایرانیان و یک میلیون دلاری برای خارجیها تعیین کرد؛ فتوایی که باعث شد سالها بعد کارگردان فیلم ۲۰۱۲ “رولند امریش”از پخش صحنهٔ تخریب کعبه در فیلم خود منصرف شود. پس از فرمان روح الله خمینی مبنی برکشتن سلمان رشدی افرادی در صدد اجرای این حکم بر آمدند از جمله ” مصطفی مازح”جوان لبنانی که پیش از همه توانسته بود با پاسپورت فرانسوی وارد هتل محل اقامت سلمان رشدی شود؛ ولی در روز حادثه با انفجار زودهنگام بمبی که برای کشتن رشدی کار گذاشته بود، از هدفش بازماند و کشته شد. کتاب رفتهرفته در کنیا، تایلند، تانزانیا، اندونزی، سنگاپور و نهایتاً ونزوئلا ممنوع گشت. در سال ۱۹۹۱ مترجم آیات شیطانی به ژاپنی، هیتوشی ایگاریشی در توکیو با ضربات چاقو کشته شد، و به مترجم ایتالیایی کتاب هم در میلان حمله شد. در سال ۱۹۹۳ ناشر نروژی کتاب مورد حملۀ مسلحانه قرار گرفت. در همین سال عزیز نسین مترجم کتاب به ترکی در هتلی در شهر سیواس مورد حمله قرار گرفت. هرچند نسین توانست از هتل فرار کند ولی در پی به آتش کشیده شدن هتل ۳۳ نفر کشته شدند. این واقعه به کشتار سیواس معروف شد. دفتر نشر”نیما”در آلمان که ترجمۀ فارسی این کتاب را منتشر کرده بود به آتش کشیده شد و نیما نعمتی مدیر این انتشارات بارها تهدید شد. سردبیر مجلهٔ “خلق”چاپ سلیمانیه که بخشی از ترجمهٔ کردی این کتاب را در سال ۲۰۱۰ منتشر کرده بود هدف حملهٔ مسلحانه قرار گرفت. سردبیر از این حادثه جان سالم بدر برد ولی برمک بهداد مترجم کتاب از آن زمان پنهان شدهاست در حالیکه تعدادی از روحانیون سلیمانیه و اربیل حکم قتل وی را صادر کردهاند.
پایان ایمان
تنها فرشتگانی که باید از آنان مدد بخواهیم در درون ماست: خرد، راستی و عشق.و تنها شیاطینی که بایستی از آنها بهراسیم هم در درون ما کمین کردهاند: بیاعتنایی، نفرت، طمع و ایمان، که مطمئناً شاهکاری شیطانی است.
پایان ایمان: مذهب، ترس و آیندهٔ خرد، کتابیست نوشتهٔ سم هریس در خصوص دین سازمانیافته، تعارض بین ایمان مذهبی و اندیشهٔ منطقی و معضلات بردباری نسبت به بنیادگرایی مذهبی. هریس نوشتن کتاب را پس از حملات ۱۱ سپتامبر-که وی آن را غم و اندوه جمعی خوانده- آغاز کرد. این کتاب شامل نقدهای زیادی درباب تمام انواع اعتقادات مذهبی است. پایان ایمان برای بار اول در آگوست ۲۰۰۴ منتشر شد و درسال ۲۰۰۵ جایزه پن / مارتا آلبراند را گرفت. کتاب با یک گزارش ادبی از آخرین روز زندگی یک بمبگذار انتحاری آغاز میشود. در مقدمه، هریس خواهان پایان احترام و بردباری نسبت به اندیشهٔ مذهبی است. هریس در حالیکه خطر افراطیهای مذهبی را – که اکنون به سلاح کشتارجمعی هم مسلح شدهاند- را خاطرنشان میکند، میانهروی مذهبی را هم نقد میکند. زیرا به زعم او این زمینهایست که در آن هرگز نمیتوان به قدر لازم با افراطیگری مذهبی مبارزه کرد. سپس هریس با بررسی واقعیت هستی بحث را ادامه میدهد و نظریۀ آزادی عقیده را به چالش میکشد. زیرا به نظر او عقاید باید منطقی و بیانگر دنیای واقع باشند. وقتیکه مذهب توانایی اثبات خود از طریق مدارک ملموس را ندارد، هریس ایمان داشتن را به یک بیماری روانی تشبیه میکند. هریس میپذیرد که “سلامت عقل در جامعهٔ انسانیست”اما میگوید:” این اتفاقی بوده که در تاریخ بشر، اعتقاد به شنیده شدن دعای شما توسط خالق جهان یک امر عادی به شمار میرود و اینکه فکر کنید خدا از طریق قطرات بارانی که به پنجرهٔ اتاق خواب شما میخورد با شما ارتباط برقرار میکند دیوانگی به شمار نرود.” سپس هریس با یک سیر کوتاه در تاریخ مسیحیت به تفتیش عقاید، اعدام جادوگران و یهودستیزی اشاره میکند و ازین گذشته، هولوکاست را هم نتیجهٔ منطقی مسیحیت میداند و میگوید:”عامداً یا سهواً، نازیها ماًموران دینی بودهاند. از جنبههای بحثانگیز کتاب “پایان ایمان”، انتقاد آن از اسلام است که هریس از آن با عنوان کیش مرگ یاد میکند. او پیوندی عمیق بین آموزههای اسلام و حملات تروریستی از جمله یازده سپتامبر میبیند و برای این مدعایش جملاتی مبنی بر استفاده از خشونت از قرآن نقل میکند. هریس همچنین به نقش سیاسی جناح راست مسیحی در ایالات متحدۀ آمریکا و تاًثیرش بر قوانین داروها، تحقیقات مربوط بهسلولهای بنیادی و پیشگیری از شیوع ایدز در کشورهای در حال توسعه اشاره میکند. سپس هریس به عباراتی چون خیر و شر اشاره میکند و ادعا میکند اخلاق باید در جهت مسائلی چون شادی و نیکبختی انسان تعریف شود.
در نهایت هریس به معنویت میپردازد و میگوید تا زمانی که معنویت غربی مورد توجه باشد ” ما بر شانههای کوتولهها ایستادهایم”. سپس به خودآگاهی اشاره میکند و شرح میدهد که چگونه انسان میتواند با به کار گرفتن تکنیکهای مدیتیشن، مرز بین خود و طبیعت را از میان بردارد. هریس با این ایده مخالف است که چیزی فراطبیعی در این عقاید باشد.
شیعیگری
چه شد که دلبستگی شیعیان قزوین به اسلام و دستورهای پیغمبر اسلام بیشتر از دلبستگی یاران پیغمبر گردید؟ آن مردانی که در راه پیغمبر و دین او از جان گذشته و آنهمه گزندها دیده بودند، چه شد که به اندازۀ ملایان شکم پرست ایران به دستورهای پیغمبر ارج نمیگذاردند؟!
احمد کسروی
” شیعیگری” – همچنین معروف با عنوان فرعیِ ” شیعیگری؛ بخوانند و داوری کنند”- کتابی از احمد کسروی در انتقاد از مذهب شیعهاست. شیعیگری یکی از سهکتاب کسروی (دو کتاب دیگر بهائیگری و صوفیگری) در نقد آنچه که بددینی میخواند است. این کتاب در زمان حیات کسروی جنجال زیادی برانگیخت و حتی کار به شکایت از وی در دادگاه کشید. اما پیش از طی کامل مراتب قانونی و صدور حکم، چند تن از تندروان شیعه با فتوای نواب صفوی (از روحانیون شیعه) کسروی را در دادگاه به ضرب چاقو به قتل رسانیدند. نظرات کسروی در مورد مذهب شیعه، به صورت خلاصه به شرح زیر است: وی پیدایش مذهب شیعه را از زمان بنیامیه میداند. وی نخستین آلودگی مذهب شیعه را در بجا دانستن خلافت علی بر ابوبکر و عمر و عثمان میداند. به عقیدۀ وی، جعفر امام ششم شیعیان، اولین کسی بود که لفظ امام را ساخت و برای گرفتن ” خمس”و” مال امام”گفت که باید خلیفه از طرف خدا باشد و از ترس، نام خلیفه را به امام تغییر داد.
وی گفتۀ امامان شیعه را در مورد اینکه” معنی قرآن را جز ما نداند و هر کس نداند باید از ما بپرسد” و ” هر کس امام زمان خود را نشناسد بیدین از دنیا رفتهاست”را جز “لاف زدن”و ” گزافه گفتن” نشمردهاستو گویندهاش را بیدین و خداناشناس میداند. به اعتقاد وی ” در شیعیگری، دلیل خواستن و چیزی را به داوری خرد سپردن از نخست نبوده و کنون هم نخواهد بود”. وی در مورد عثمان بن سعید و رابطه وی با امام زمان اینچنین میگوید:” آن امام مرا میانۀ خود و مردم میانجی گردانده. شما هر سخنی میدارید به من بگوئید و هر پولی میدهید به من بدهید.” وی خردههائی به شیعیگری میگیرد و آنها را در چند بند خلاصه میکند، از جمله: بنیاد شیعیگری بر آن است که خلیفه بایستی از سوی خدا برگزیده شود نه از سوی مردم. ما میپرسیم: دلیل این سخن چه بوده؟ کتاب اسلام، قرآن میبود، آیا در کجای قرآن چنین گفتهای هست؟ چگونه تواند بود که چنین چیزی باشد و در قرآن یادی از آن نباشد؟” آیت الله خمینی، در نامهای سرگشاده ظاهراً خطاب به مردم و روحانیان با عنوان” بخوانید و به کار بندید”به تاریخ اردیبهشت ۱۳۲۳ خورشیدی، در پاسخ به کتاب جنجالی “شیعیگری؛ بخوانند و داوری کنند”از احمد کسروی، وی را ” یک نفر تبریزی بیسروپا”خطاب کرد و از روحانیونی بود که ” مسلمانان با غیرت”را به کشتن ” این مرتد جاهل مفسدالارض” فراخواند.
چرا مسلمان نیستم
چرا مسلمان نیستم کتابی از ابن وراق نویسنده پاکستانی در نقد اسلام و قرآن است. این کتاب نخستین بار توسط انتشارات پرومته در ایالات متحدۀ آمریکا در ۱۹۹۵ منتشر شد. عنوان این کتاب ادای احترامی است به کتاب برتراند راسل، چرا مسیحی نیستم، که راسل در آن به نقد مذهبی که با آن بزرگشده، پرداختهاست. این کتاب شامل هفده فصل مختلف است. مهمترین فصلهای این کتاب، عبارتاند از (ماهیت خودکامهٔ اسلام، آیا اسلام سازگار با دموکراسی و حقوق بشر است؟، امپریالیسم عرب، استعمار اسلامی، پیروزیهای عرب و وضع مردم غیر مسلمان، زن در اسلام، تابوها: شراب، خوک، همجنسگرایی، ارزشیابی پایانی از محمد). این کتاب در سال دوهزار میلادی توسط فردی به نام مسعود انصاری با نام اسلام و مسلمانی ترجمه شده است
اسرار هزار ساله
” میگویید هر که را اسرار حق آموختند، مهر کردند و زبانش دوختند، میگویم این چگونه اسراری است که تنها به مردمان زود باور و بیسواد حق دارید بگویید و نشان دهید ولی پای مردمان دقیق و کنجکاو که به میان میآید، انگارجزء اسرار میشود. اگر سّر است به هیچ کس نباید گفت و اگر نیست، باری یکبار آن را در چنین مجلسی آشکار کنید. ”
“اسرار هزار ساله” مجموعهای است که توسط علی اکبر حکمیزاده همراه با نشریۀ پرچم در سال ۱۳۲۲ به چاپ رسید. نویسنده در این جزوه، هدف نگارش را زدودن انحرافات از جامعه دینی دانسته و با اشاره به رفتار و اعتقاد دوگانۀ مردم ایران، تحریفاتی که در دین صورت گرفته شده را بیان میکند. این جزوه شرح تفصیلی ۱۳ پرسشی است که در آغاز ۱۳۲۲ برای روحانیون و علمای دینی فرستاده بود ولی پاسخی دریافت نکرده بود. بعد از انتشار این جزوه خالصیزاده اقدام به پاسخگویی به آن در نشریۀ” آیین اسلام” کرد. روح الله خمینی هم کتاب ” کشف الاسرار” را در پاسخ به این شبهات نوشتهاست. سؤالاتی که در این کتاب راجع به دین مطرح میشود، عبارت است از: حاجت خواستن از پیغمبر و امام و شفا خواستن از تربت و سجده کردن بر آن و ساختن این گنبد و بارگاهها، شرک هست یا نه؟ اگر هست بگویید و اگر نیست خواهشمند است اول معنای شرک را بیان کنید تا ببینیم آن شرکی که این همه اسلام و قرآن با آن جنگیده، با اینها چه فرق دارد؟ آیا میتوانیم به وسیلۀ استخاره یا غیر آن به خدا راه پیدا کنیم و از نیک و بد آینده با خبر شویم یا نه؟ اگر میتوانیم پس باید از این راه، سودهای خیلی بزرگ مالی و سیاسی و جنگی ببریم و از همۀ دنیا جلوتر باشیم، پس چرا مطلب، بهعکس شده است؟
اگر امامت، اصل چهارم از اصول مذهب است و اگر چنانچه مفسرین گفتهاند، بیشتر آیات قرآن ناظر به امامت است، چرا خدا چنین اصل مهم را یک بارهم در قرآن، صریح نگفت؟…
مزد هر کاری بستهاست به کوششی که برای آن کار میشود و سودی که از آن به دست میآید. پس این احادیثی که میگوید ثواب یک زیارت یا عزاداری یا مانند آنها برابر است با ثواب هزار پیغمبر یا شهید، (آن هم شهید بدر) درست است یا نه؟
اینکه میگویند مجتهد در زمان غیب [: غیبت امام زمان (عج)] نایب امام است، راست است؟ اگر راست است حدودش چیست؟ آیا حکومت و ولایت نیز در آن هست یا نه؟
اگر روحانی خرج خود را به وسیلۀ کار کردن یا از یک راه ثابت و معین دیگری به دست آورد که در گفتن حقایق آزاد باشد، بهتر است یا مانند امروز خرج خود را بیواسطه از دست توده بگیرد و ناچار شود به میل آنها رفتار کند؟
اینکه میگویند دولت، ظلمهاست یعنی چه؟ آیا مقصود این است که دولت چون به وظیفهاش رفتار نمیکند، ظالم است؟ یا مقصود این است که دولت باید به دست مجتهد باشد؟
اینکه میگویند مالیات حرام است یا نه؟
آیا بشر حق دارد برای خود قانون وضع کند یا نه؟ اگر دارد آیا اطاعت چنین قانونی واجب است یا نه؟
این مسلم است که هم در قرآن و هم در حدیث ناسخ و منسوخ زیاد است و علت این تغییر هم، البته رعایت اقتضای زمان است. حال در جایی که در یک محیط آن هم در یک زمان کمی، قانون برای رعایت زمان عوض شود، آیا ممکن است در همۀ روی زمین، تا آخر دنیا عوض نشود؟ بهعلاوه اینکه میگویند، همۀ قوانین اسلام برای همیشه است؟
چنانچه گفتهاند، این احادیثی که امروز در دست ماست، ظنی است و عقل هم این را نمیپذیرد که خدای عادل و قادر، اشرف مخلوقات خود را به چیزی امر کند و راه علم به آن را هم بر رویش ببندد.
احادیث بسیاری رسیده که با علم و عقل و زندگی و بلکه گاهی با حس نمیسازد و در عین حال، سندشان هم صحیح است، مانند احادیث گاو، ماهی، جابلقا…. اینها را چه باید کرد؟
به نظر شما علت اینکه امروز، مردم به دین بیعلاقه شدهاند، چیست؟
…………….
منابع
آیت الله لا پات/ ناما جعفری
آیات شیطانی/ سلمان رشدی
اسرار هزار ساله / علی اکبر حکمیزاده
چرا مسلمان نیستم / ابن وراق
شیعیگری / “شیعیگری؛ بخوانند و داوری کنند”/ احمد کسروی
پایان ایمان: مذهب، ترس و آیندهٔ خرد/ سم هریس
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.