ناما جعفری | نویسنده
___________________
اوج خودفروشی سیمین دانشور در نقلقولی از غلامحسین ساعدی دیده میشود. او میگوید که دانشور، تحت تأثیر خمینی پلشت، گفته است: «ای کاش آقا مرا صیغه کند» و سپس عبای او را بوسیده است.
روشنفکرانی که ایران را فروختند
دانشور، مانند بسیاری از روشنفکران دهه ۵۰، با حکومت پهلوی مخالف بود. او و همسرش، جلال آلاحمد، با شعارهایی علیه «غربزدگی» و «حکومت مدرن پهلوی»، زمینه فکری شورش۵۷ را فراهم کردند. در حالی که حکومت پهلوی، با همه کاستیهایش، در حال مدرنسازی ایران بود، روشنفکرانی مانند دانشور با خوشخیالی و سادهلوحی، از شورشی حمایت کردند که جز ویرانی و سیاهی برای ایران چیزی به ارمغان نیاورد. دانشور در مقالهای در روزنامه کیهان (اسفند ۱۳۵۷) با عنوان «بیایید ایران ویران را آباد کنیم»، از خمینی جاکش با عنوان «الحق» یاد کرد و از زنان ( زنانی که آزادی کامل داشتند ) خواست تا برای بازسازی کشور همکاری کنند. دانشور نکبت میگفت: «اگر با لچک سر کردن من، شاه از ایران برود، با افتخار لچک سر میکنم.» این جملات نشاندهنده عمق روسپیگری و خیانت او به آرمانهای زنان ایرانی است که امروز زیر سایه حجاب اجباری و سرکوب زندگی میکنند.
زن صیغه خمینی: اوج انحطاط یک روشنفکر
اوج خودفروشی دانشور در نقلقولی از غلامحسین ساعدی، دیده میشود. ساعدی در مصاحبهای در سال ۱۹۸۴ در پاریس، که بخشی از پروژه تاریخ شفاهی ایران است، ماجرای دیدار کانون نویسندگان با خمینی پلشت در سال ۱۳۵۷ را تعریف میکند. او میگوید که دانشور، تحت تأثیر خمینی پلشت، گفته است: «ای کاش آقا مرا صیغه کند» و سپس عبای او را بوسیده است. این نقلقول، که در فایل صوتی مصاحبه ساعدی موجود است، مانند سیلی محکمی بر صورت همه زنانی است که روزگاری دانشور را نماد روشنفکری و فمینیسم ایرانی میدانستند.
آیا زنی که خود را مدافع حقوق زنان میخواند، باید تا این حد فرومایگی کند که آرزوی صیغه شدن برای یک آخوند پلشت را داشته باشد؟ این اظهارنظر، نشاندهنده سقوط اخلاقی و فکری دانشور است. او که روزگاری با قلمش از زنان و هویت ایرانی مینوشت، در برابر خمینی به موجودی حقیر تبدیل شد که حاضر بود برای ابراز ارادت، خود را تا این حد پایین بیاورد.
خیانت به نسلهای آینده
حمایت دانشور از شورش ۵۷ و خمینی، همراه با دیگر روشنفکران، پیامدهای فاجعهباری برای مردم ایران داشت. شورشی که او و امثال او با خوشخیالی از آن حمایت کردند، به سرکوب زنان، سانسور فرهنگ، جنگ، و ویرانی اقتصادی منجر شد. به نظر من امروز، مردان و زنان ایرانی که رویاهایشان برای آزادی و برابری به کابوس، حجاب اجباری و تبعیض تبدیل شده، حق دارند از خودفروشی به اسم سیمین دانشور و همفکرانش متنفر باشند. دانشور، با قلمش و با مواضعش، به جای آنکه راه را برای آزادی زنان باز کند، به استقرار رژیم پلشت اسلامی کمک کرد که زنان را به اسارت کشید.
سیمین دانشور، با حمایت از خمینی نجس و شورش ۵۷، و با آن نقلقول شرمآور درباره صیغه، خود را در تاریخ ایران به گند کشید. او که میتوانست صدای زنان ستمدیده باشد، به جای آن، صدای حمایت از ستمگری شد. امروز، نام او با کراهت و اشمئزاز در ذهن بسیاری از ایرانیان زنده است.
دانشور و همفکرانش با انتخابهایش، آینده یک ملت را به تباهی کشاند.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.