من توی لوله های نفت آژیر قرمز را کشیدم | مجموعه شعر | زینب حسن پور

من توی لوله های نفت آژیر قرمز را کشیدم/ زینب حسن پور
مجموعه شعر(78-80)
با مقدمه ناما جعفری
ناشر:نشر زده در الکترونیک (سه پنج)به سال 1391تیرماه
شماره کیوسک: سی و چهار
آماده سازی و نظم صفحات: تکنو گراف سه پنج

«اتاق اگر شلوغ باشد

نیمی از شعر زن می‌شود

باقی هم خون من به اندوه‌ات!

نه؟!

توی دفتری که رفت

زیر آن‌های حیوانات که مرد!

شکسته‌هایم عاشقی بلد شدند

با ماءالشعیر که در مونث رقیق است!

بگوییم ادبیات لای موهایم مضطرب شده

عزیزم هم سرقت ادبی بود!»

این کتاب را دانلود بزنید

این کتاب را ورق بزنید

این کتاب اینجا

۱
بدین وسیله، گشایش، بدان نیرو که با آن زنده کنی شهرستانهای مرده را
در کان های کلماتت
وَ ارکان وُ آیاتت
وَ مقاماتت
وَ نامعلومان ِگرداگرد ِصف در صف
ژولیا کریستوا !
من از تو خواهم به معانی که هر چه خوانندت ، از سطوح ِاحتمال برای وقوع ِ
کنعان سرانجام ، سنگ مخزن است
فقط فعل و انفعالات مادی در خازن های تو بگو!
اکلیل الجبال
اکید ، اکلیل الجبال
در استمرار اکسیژن، دمادم غروب نفس گیر بشود
تا بشود ، اینجانب عصر کارون است
اصلا عصر کارون است وَ اینکه آیا این پیمان برای مدت طولانی ، یا مدت های زیادی وَ اینگونه ما قصر را واگذار در اسرار کائنات وَ حتی اهالی سه نسخه در شهر های وطن منعقد شد
تا از شواهد امر با شانه هایت بریده می هنوز
وَ می روم که خانه از سقف
که میزان رشد و نمو
وَ زنها از سقف
وَ شاید سَمت را بهم بزن منحصر به فرد !
این اثر تنها در خاک جمهوری اسلامی ایران ، بزنی موهایم
وَ انگشت بذارم تو آستینات
گنجشک از پشت سرما هم سرمی زند خسوف را که روز را فرا گرفته را
در مجامع عمومی دو تن هم که فرد
بله در شرایط کنونی ، بالاخص قصه می پرد که من نباشم ، سبزه در
گوشه هایت هی از تقارن لفظ ، یا بهمن سوئیسی در بنادر خاموش ملقب به یوسف احزانم باز آید وُ نفس هایم جابه جا باز آید وُ شکستم
به غضروف ، که باز آید
ترا از دست
تکه ای نورانی ، ضمنی تکه ای نورانی، کار را به جاهای باریک وُ طولانی وُ خسته حتی پله بود که از سواحل ِمن برگشت .
آنگاه یکی از میانه ی ما قرین ، تا الا یا بیست سال تمام !
چگونه پر گیرم از شگفت ؟!
سمرقند ما دور است .
جمعه تشنه مست ، تنیده با میدان
میدان
میدان
میدان تا نزدیکی های من آمدم
خراب وُ خفته تا نزدیک ِامت، من …
اما او یک پسر معمولی ست
نشسته در امواج صوتی ، با اولین ِشکل ِموجود ِزنده ، ارتباطی خواسته
نا دارد . بنابراین سازها ، همچنان رود عظیمی گسترش می خورند
ژن های برهنه را که انسان ِ پرده ات خوشش می آید
بازوان را با غبار ِغم چو بنشینند!
وَ لمس از لاله های منفرد
و َلمس از قرار ِدل با پریرویان کلی
وَ ثانیا لمس از قدم هایت ، که میآیدت ابوغریب
نخست ، ابوغریب

……………………

۲
“اَم” پیچیده توی دست هات کو؟

سلام پروین آزادی !
وَ موصوف میل بازگشت دارد
در تاریخ تیر به جای خوبی خورده خورده شفاف ، خسرو گلسرخی !
البته زبان ِعصبیت روی بادبانها باز شده
وَ گونه ای که ریخته بود ، ما نفس هایمان را دهان به دهان اتفاق افتاد
وَ این تظاهرات تنها بیانیه ای برای جانوران دریایی که بازوان مرا با مکث ! اما او از پشت ِکفل ِکوچکم تاب و توان را از من گرفت
یعنی پرونده تازه باز
وَ من با مداد b6 ترا می کشم مادر !
چرا به من مغز خر خوراندی ؟ تا بیضی ها فرود فرود آیند
دایره را تکرار تکرار کنان ، مثل رفت که بی قرار رفت
بعد همسرم بینی اش را بالا بگیرد وَ آبزیان به چشم هایم لنگرش را ..
وَ اولی ها گریه سر دهند وَ اینکه گریه می کنند وَ ما قصه می نویسیم
تمرکز کنید
پله های آنشب هنوز در من است
وَ این فضا خط ِتیره سایه- تاریک خط تیره تیر
تیر
تیر
تیر

شکسته بال ، بال – بال زنم ، زاییدنم
کو فرحزادنم ؟ کو فرحزادنم ؟ کو ؟؟

دیدگاهتان را بنویسید