فاحشه…
در خیالم
درد اسبی نعل شده
مردی را اخته کرد
…………

وقتی مرد
وقتی مرد
گفتند معروف ترین معروفه مرد
آنها اما سگ همسایه، قناری ِ مرده و پسری بودند
که با تصویر ِ زن جلق می زد.
……………
نه
اتاق بزرگی می خواهم
نه گرسنگی بر دیوارش آویز
نه ترسی بر دیوارش نقش دست
نه نه بی کفش
نه بی پا نه نه بی چشم نه بی سر
نه نه
اتاقی می خواهم
تن فروشی در آن غایب
نه گرسنه ای کنار
نه ترس انگشتانی خون بریده
دیوارش بر
نه نه از خون
اتاقی می خواهم
فرش شده از گل
تو در میانش ایستاده ای…
پنج پنج پنج پنج پنج
انگشتانت رنگ آغشته
روسپیگری از بکارتم برگرفته…
تنهایم یکی بر صندلی
تنهایم یکی
اتاق برهنه می دود
پرده می افتد!
| برگرفته از دو مجموعه شعر، نه، سنگسار |

| عکس روسپی از کاوه گلستان | 
_________________