برچسب: آمد و رفت

  • | چتر و گربه و ديوار باريك | رضا قاسمی |

    | چتر و گربه و ديوار باريك | رضا قاسمی |

    وقتی پوست صورت من گُر گرفت، هیچ چتر حمایتی سایه‌گستر خفت و تنهایی‌ام نشد. نگاهش كردم. همچنان آرام نشسته بود روی همان صندلی سیاه‌رنگ، كنار میز. نگاهم كرد. چشم‌هاش مثل دو چشم شیشه‌ای تهی بود از هر شفاعتی. یك دم لب‌هاش از هم گشوده شد.

    Continue reading