برچسب: احمد شاملو
-
روزهای سیاهی درپیش است. | احمد شاملو
روزهای سیاهی درپیش است. دوران پر ادباری که، گرچه منطقا عمری دراز نمیتواند داشت، از هم اکنون نهاد تیرهی خود را آشکار کرده است و استقرار سلطه ی خود را بر زمینهئی از نفی دموکراسی، نفی ملیت، و نفی دستاورد های مدنیت و فرهنگ و هنر میجوید.اين چنین دورانی به ناگزیر پایدار نخواهد ماند، و…
-
گزارش این علف بیرنگ به همراه تو این گونهست | هوشنگ چالنگی
هوشنگ چالنگی (زاده ۱۳۲۰ خورشیدی در مسجد سلیمان)، شاعر معاصر اهل ایران است. او در کنار شاعرانی چون احمدرضا احمدی، بهرام اردبیلی، مجید فروتن، پرویز اسلامپور و بیژن الهی «شعر موج نو» و در ادامهٔ آن «شعر دیگر» را پایهگذاری کردند. 35anj · | گزارش این علف بیرنگ به همراه تو این گونهست | هوشنگ…
-
میخواهم فرو شوم به چاه میخواهم مرگم را جرعه جرعه بمیرم. میخواهم قلبم را آکنده از خزه کنم
هیچ کس بازت نمیشناسد، نه. اما من تو را میسرایم برای بعدها میسرایم چهرهی تو را و لطف تو را کمال ِ پختهگی ِ معرفتت را اشتهای تو را به مرگ و طعم ِ دهان مرگ را و اندوهی را که در ژرفای شادخویی ِ تو بود.
-
ضربه باتوم به گوش میرسید
خوب مارکز مُرد، همان طور که روزی مایاکوفسکی با گلولهای کلهی خود را سوراخ کرد یا براتیگان با کُلت کمریش، مثل شاملو که در امامزاده طاهر خوابیده یا خون محمد مختاری که میان قبرها دارد تمرین مدارا می کند. همهی انسانهای بزرگ روزی جسمی میروند و تنشان میان خاک پوسیده میشود. اما روز جمعه،…
-
در آغوش پیراهنم بودی | ناما جعفری
ناما جعفری|مجله تابلو ادبیات عاشقی است. عشق، ادبیات را میسازد و نفس میدهد به نوشتن. از بیداری میپراندمان به بودن. نبض بیپایانِ کلمه است. خواب را به پرسیدن از تن میبرد و بعد بیصدا ما را میان مچاله کردن رها میکند. از عاشق شدن بیژن الهی به غزاله علیزاده بنویسم یا از احمد شاملو به…
-
| در پوست ببر | مجید نفیسی |
دریافت کتاب: | در پوست ببر، مجید نفیسی | | جیرجیرک | با لباسی از شب باز آ به درون شب پا نه، آن گاه جیرجیرک صدای گام هایت را خواهد شنود و تو را به شب دعوت خواهدکرد. عشقِ همه روزه آن جاست چیزی که تو را به همۀ درهای ناشناخته پیوند می دهد.…
-
احمد شاملو؛ صدا و هوای تازهی روزنامهنگاری
هیچ یک از شاعران معاصر به اندازه احمد شاملو در زمینهی روزنامهنگاری فعالیت نکرده است؛ مهمتر از این، تاثیری است که فعالیتهای مطبوعاتی شاملو بر فضای فرهنگی جامعه و در رونق جریانهای ادبی داشته است.
-
از یک مقاله و چند استاد | ابراهیم گلستان
غفلت میکردم که اختیار پندارم را میسپردم به خوشبینی که فکر کرده بودم اگر پروریده بیرونی، بهتر میتوانی بیرون بندِ عادت و آداب یک محل باشی و حاجت نداری به کوشش بیش از حد برای خود را از بند سفت رسم رهانیدن، ومیشود از این جدا بودن برای دید و داوری بهتری بهرهبرداری، دور از…