برچسب: ارمغان مور
-
| شاهرخ مسکوب | روزها در راه |
جوان که بودم میخواستم دنیا را عوض کنم. نشد، دنیا مرا عوض کرد، پیر و پفیوز و مچاله شدهام. یک روزی به عشق آفتاب از خوب بیدار میشدم و روشنایی را که میدیدم روحم سبز میشد. حالا دلم نمیخوهد از خوب بیدار شوم. روحم خواب آلود و خسته است. مثل اینکه نمیتواند سر پا بایستد.…