برچسب: اميرحسن چهل تن

  • آن روي ديگر | اميرحسن چهل تن

    آن كه توي ماشين بود گفت: چراغ ژاپني ها چي ؟ بياورم شان ؟ مرد دست به جيب پشت شلوارماليد وبه سمت صدا برگشت. اول به زن نگاه كرد كه دم ماشـين ايسـتاده بـود، عينـك بزرگ وسياهش را ديگر به چشم نداشت وزلف طلا يي را زير روسري جابجا مـي كـرد . بعـد غرولنـدي كـرد،…

    Continue reading