نامهی محصص به سپهری
نامهات رسید و بهتر گفته باشم مدتی است که رسیده است. تازه خانهام را عوض کرده بودم. در حدود دو ماه پیش (که نامه به آن آدرس بود) نامهات را دریافت کردم. خوشحال شدم، خوشحالی غمناکی که از زنده شدن خاطرات بهآدم دست میدهد. گمان میکنم که نامهات پر از گله بود. البته نگهش داشتم. گلهای که هرکس که بریده شود یا در حال بریده شدنست میکند. با کم و زیاد تغییر. اما یک مسئله است. گمان میکنم که از نظر دیگران، و حتا از نظر خودم، کسی که راهی برای خودش انتخاب کرد، بد یا خوب، حتا حق گِله جلو آیینه را نیز ندارد. کسی را مجبور نکردند که بیاید. خانهات را رها کن، خانوادهات را رها کن. علائقات را ببر.