برچسب: تأملی بر تنهایی

  • يك روز آفتابى | حسين نوش‏آذر

    يك روز آفتابى | حسين نوش‏آذر

    از حياط هنوز صداى خش‏خش جارو مى‏آيد. منير مى‏داند، از پس اين‏همه سال ديگر مى‏داند كه اگر از لاى پرده نگاهى به حياط بيندازد، باز زن را مى‏بيند كه مثل هميشه، در اين موقع سال، وقتى كه هوا آفتابى‏است حياط را جارو مى‏زند. حياط وسيع است و زنى كه حياط را جارو مى‏زند سالخورده. هم‏قد…

    Continue reading