برچسب: حسن عالیزاده

  •  سه شعر | حسن عالی زاده

    ۱در سرسرای بیمارستانیک دختر دوچرخه سواربی اعتنا به جیغ پرستار بخشپا می‌زند سبکبار.پاها: پرنده‌های سپیدموها: پرنده‌های سیاهو چشم‌ها: موربوقتی که باد می‌وزدشلوارکش بنفش و کشی استو یک خراش نازک قرمزبر ساق چپنه! ساق راست ۲  بيوقتی  گم می شود هر آنچه در اين خانهفی الفور جای گمشده را جـن پر میکند.مرئی که نيست جـنجـن يک فضای کوچک…

    Continue reading