با توام ایرانه خانم زیبا | صدای رضا براهنی
35anj · با توام ایرانه خانم زیبا | صدای رضا براهنی دق که ندانی که چیست گرفتم دق که ندانی تو خانم زیبا حال تمامَم از آن تو بادا گر چه…
شعر | داستان | گزارش | مقاله | نقد ادبی
35anj · با توام ایرانه خانم زیبا | صدای رضا براهنی دق که ندانی که چیست گرفتم دق که ندانی تو خانم زیبا حال تمامَم از آن تو بادا گر چه…
دیروز من چقدر عاشق بودم
فرزند چشمهای شاد تو بودم
وقتی که تو قد راست کرده بودی و یک بند فریاد میزدی
من دوست دارم من دوست دارم من دوست دارم
بعدش نشسته بودی و حرفی نمیزدی
و پیغمبرها در راه بودند
من شاعر تو بودم
و بادبان کلمه واژگان مرا میراند
تو سالهای نوری را بر گونههایت روشن نگاه داشته بودی
من صفحههای زبان را میچرخاندم
و با سرعت مافوق صوت دیوانه میشدم
دست نحیف و نامریی غربال نامریی را از زیر حافظهی مرد آویخته
همه چیزِ همه یادهایِ جهان و هم این قارههای قطعه قطعه شده شنریزهوار فرو میریزند
و او یادش میرود که میدانست و افتخار میکرد به این دانستن که
وقتی به پنج نفر خدمت میکرده به پنجاه میلیون نفر خیانت میکرده
ما همه در عصر شوم خداحافظی در برابر هم ایستادهایم
و این، متنِ من است
همه در عصر شومِ خداحافظی
ببین سراسرِ عمرم را که در ذیل متنهای پرنده وَ پرندهشناسی عبور میکند
و متنها عبور میکنند
ه هیچ ستارهی میخی که با نوک تیزش از دوردستهای جهان شتابزده فرا و فرو میگذرد اعتنا نمیکند
سه انگشت دست راست من به فرمان آفتاب در این زبان درندشت میدوند
چشم هایت را که ببندند مختاری مختاری مختاری
باغ هایت را که ببندند مختاری مختاری مختاری
شب خواب میدیدم، و چه خوابی!
دست فرو میکردم توی گودالهای عمیق، گودالهایی از گوشت سرخ، با درهای چرخان گوشتی، و کفترهای رنگین را از توی گودالها درمیآوردم.