بز-موآ

بز-موآ (Baise-moi) یا مرا بگا فیلم جنایی پورنونگار در سبک تجاوز و انتقام به کارگردانی ویرژینی دپانت و کرالی ترین تی محصول سینمای فرانسه است که سال ۲۰۰۰ منتشر شد. از بازیگران آن می‌توان به کارن لانکاوم، رافائلا اندرسون، مارک بارو، تیتوف، و ایان اسکات اشاره کرد.

بز-موآ به‌خاطر خشونت بیش‌ازحد و صحنه‌های سکس عریان از جمله‌فیلم‌های نهایت‌گرایی نوین فرانسه قلمداد می‌شود.

تجاوز جنسی به معنی انجام نزدیکی جنسی با فرد، بدون رضایت اوست. تجاوز جنسی تنها یک حمله فیزیکی و جنسی نیست، بلکه آسیب عمیق روحی و روانی نیز به همراه دارد. این خشونت، هرچند همیشه قتل را به همراه نداشته باشد، عموماً تهدید به قتل را به همراه دارد. به شخصی که این عمل را مرتکب می‌شود تجاوزگر یا متجاوز می‌گویند.

یکی از آسیب‌پذیرترین گروه‌های اجتماعی که در خطر «تجاوز جنسی» و خشونت‌های در پی آن قرار دارند، کارگران جنسی هستند.

نزدیکی فرد بالغ با افراد کم‌سن و سال و کودکان، حتی اگر با رضایت او باشد، تجاوز محسوب می‌شود.

تشخیص تجاوز جنسی به عهده پزشک قانونی است و این تشخیص گاه به سبب فراوانی علایم ایجاد شده پارگی و خون‌مردگی بسیار ساده و گاه به علت نبود علامت مثبت تقریباً غیرممکن است.

تعاریف گوناگونی برای تجاوز جنسی در اقصی نقاط دنیا و نیز برهه‌های مختلف تاریخی، ارائه شده‌است. تعریف تجاوز، در بسیاری متون قضایی، آمیزش (مقاربت) جنسی یا انواع دیگر روابط جنسی است که بدون رضایت فرد قربانی، از سوی شخص متجاوز بر او تحمیل می‌شود. سازمان ملل، آن را تحت عنوان «مقاربت جنسی بدون رضایت»، تعریف می‌کند؛ و سازمان جهانی سلامت، در سال ۲۰۰۲ تعریف «نفوذ به مقعد یا وولوا(vulva) همراه با اعمال زور و تحت اجبار، بوسیلهٔ آلت جنسی مردانه، سایر اندام‌های بدن یا یک شی» را ارائه داده‌است. از سوی دیگر، بعضی جوامع همچون آلمان، تعاریف جامع تری را بکار می‌برند که در آنها، الزامی برای مقاربت در تجاوز نیست؛ و دادگاه جنایی بین‌المللی برای رواندا ۱۹۹۸، تجاوز (rape) را «تجاوز فیزیکی با ماهیت جنسی، که به یک شخص تحت اجبار اعمال می‌شود»، تعریف می‌کند. در بعضی متون قضایی اصطلاح تجاوز (rape) با اصطلاحاتی همچون «رفتار خشونت‌آمیز جنسی» یا «رفتار جنایت آمیز جنسی»، جایگزین شده‌است. اما بسیاری از متون قضایی و کشورها، تجاوز را هم چنان آن دسته از اعمالی می‌دانند که شامل نفوذ آلت مردانه به واژن و سایر رفتارهای جنسی مرتبط، همراه با اعمال خشونت جنسی باشد. به عنوان مثال در برزیل، قانون، تجاوز جنسی را، سکس واژینال بدون رضایت فرد تعریف می‌کند؛ بنابراین، تجاوز به مرد، تجاوز مقعدی (Anal) و تجاوز دهانی (Oral)، مشمول این تعریف نمی‌شوند. FBI تعریف ذیل را برای تجاوز جنسی در گزارش جنایی سالانه خود آورده‌است: ارضای جنسی زن با اعمال زور و برخلاف میل او. در این تعریف، تجاوز، مقاربت (شامل نفوذ به واژن یا مقعد یا دهان توسط آلت تناسلی مرد یا سایر اندام‌های بدن یا یک شی)، با اجبار و عدم رضایت زن تفسیر می‌شود.

Nadine aime regarder des films pornographiques, se livre à la prostitution pour gagner sa vie et pour son plaisir, et a pour meilleur ami Francis, un toxicomane qu’elle aide à se fournir en subutex. Ce dernier est bientôt assassiné en pleine rue par des inconnus. Par ailleurs, le mode de vie de Nadine insupporte sa colocataire qui jacasse à longueur de journée. Un soir, elles en viennent aux mains et Nadine l’étrangle.

Manu, jeune Maghrébine à la langue bien pendue, a une vie qui la satisfait : elle arrive à trouver à peu près tous les jours à étancher sa soif de foutre, de bière et de whisky1. Elle tient tête aux mecs de son quartier après qu’ils s’en sont violemment pris à un plus jeune qu’eux. Un soir qu’elle se promène avec une autre fille, trois hommes les abordent, les emmènent dans un hangar et les violent. Manu est passive alors que l’autre résiste. Partant du principe que « ma chatte, je peux empêcher personne d’y entrer, alors je mets rien de précieux à l’intérieur », Manu rentre chez elle sans changer ses habitudes ni porter plainte. En voyant son état, son frère se doute de quelque chose et s’indigne qu’elle soit si désinvolte à propos de son viol. Manu prend le pistolet de son frère et l’abat. Il meurt sur le coup. Elle ramasse ensuite ses économies dont il n’a plus besoin, l’embrasse tendrement sur le menton et s’en va.

Un peu plus tard, Manu rencontre Nadine près d’une gare. Elles se trouvent un but commun : ne plus subir la vie, prendre la route et vivre à cent à l’heure. Elles deviennent vite inséparables et prennent leur pied dans des partouzes sans lendemain et des tueries sanglantes, qu’elles opèrent sur des inconnus sans aucune discrimination ni motif autre que l’éclate. Elles sont conscientes que l’aventure se terminera sans doute mal, et alors ?

Baise-moi tells the story of Nadine and Manu who go on a violent spree against a society in which they feel marginalized. Nadine is a part-time sex worker, and Manu a slacker who does anything—including occasional porn film acting—to get by in her small town in southern France.

One day, Manu and her friend, a drug addict, are accosted in the park by three men, who take them to a garage and gang-rape them. While her friend struggles, screams, and fights against the rapists, Manu lies still with a detached look, which troubles the man raping her, who soon gives up. When her friend asks Manu how she could act so detached, she replies that she “can’t prevent anyone from penetrating her pussy”, so she didn’t leave anything precious in there. Manu then returns to her brother’s house, and does not tell him what has happened, but noticing bruises on her neck, he realizes. He gets out a gun and asks Manu who was responsible, but when she refuses to tell him, he calls her a “slut” and implies that she actually enjoyed being raped. In response, picking up the discarded pistol, Manu shoots him in the head.

Meanwhile, Nadine returns home and has an argument with her roommate, whom she strangles and kills, before leaving with their rent money. Nadine suffers another emotional setback when she meets her best friend, a drug dealer, in another town, but he is shot and killed while out obtaining drugs with a prescription she forged for him.

Later that night, having missed the last train, Nadine meets Manu at the railway station. Manu says she has a car, if Nadine will drive for her. They soon realize that they share common feelings of anger, and embark on a violent and sexually charged road trip together.

In need of money, the girls hold up a shop and also kill a woman at a cash machine. In a stolen car, they are pulled over for a random check by police, whom they kill. Another woman, who was also being checked and saw the murders, flees with them. The women stay over at their new friend’s house, whose brother provides the address and details of an architect with whom he has had trouble. The women trick their way into the architect’s house and kill him. Finally, after this spree of murder and sexual activity, the two women enter a swingers’ club. One of the patrons makes a racist comment to Manu. The women kill most of the patrons there, and use a gun to anally penetrate the racist man, finally shooting him. The pair discuss what they have done, and agree that it has all been pointless because nothing has changed in them.

During their spree, the duo’s crimes are reported by the press, and become a point of fascination for the entire country, with some people actually supporting them, and others afraid of them. When Manu enters a roadside tire shop to get some coffee, she is shot by the shop owner, who is then shot by Nadine outside. Nadine takes Manu’s body to a forest and burns it, before driving to a beach. With tears in her eyes, Nadine puts the gun to her head, intending to commit suicide, but gets arrested by the police before she can do so.

پیامبر از همسر پسرخوانده اش (زید) هم نگذشت!!

زید ابن حارثه پسر خوانده‌ی محمد ابن عبدالله*

در سال حدوداً پنجم هجری پیامبر اسلام از دخترعمه اش (زینب بنت جحش)، را برای زید خواستگاری میکند. زینب بعد از ازدواج با زید هموراه با همسرش سر ناسازگاری دارد,
تا جائیکه اجازه‌ی نزدیک شدن به خود را نمی‌دهد، زید خوب میداند که زینب چه کسی را دوست دارد.
تا اینکه روزی بر حسب اتفاق پیامبر اسلام، زینب را بدون حجاب مشاهده میکند و از این لحظه به بعد قضیه به گونه‌ای دیگر رقم میخورد؛

داستان طبری در تاریخ خود می‌گوید که روزی محمد به دیدن زید رفت. زینب را نیمه عریان دید زینب از جایش بلند می‌شود تا خود را بپوشاند، اما پیامبر اسلام پس ازمشاهده‌ شدت زیبائی زینب و تن عریان دخترکی تازه رس را کیرش بلند می‌شود و از شدت رابطه جنسی ، محمد این خبر را به زینب می‌رساند و بدون رسم معمول خواستگاری او را به اتاق خویش برده و در رختخواب خویش می‌خواباند،

اما او با دو مشکل مواجه است:
از یک طرف زینب شوهر دارد و از طرف دیگر او زن پسر خوانده‌اش است که بر طبق رسم عربها نمی‌تواند با او ازدواج نماید.
لذا پیامبر, الله را به خدمت میگیرد و از قول او میگوید که: ای محمد چرا آنچه را که الله برای تو آشکار کرده است در دل نگه می‌دارید ؟
محمد, زید را از اراده‌ی الله آگاه میسازد، اراده‌ای که حتمی و قطعی است،
و اینچنین میشود که زید* زینب را طلاق میدهد.

پس ازجدائی آن دو، پیامبر اسلام بدون عقد وارد اتاق زینب میشود، اما زینب از او شرم میکند محمد به او میگوید که نگران نباش و شرم نکن که اکنون الله عقد من و تو را در آسمانها بسته آیه چنین می‌گوید:
(احزاب/37): و آنگاه به كسى (زید)كه الله بر او نعمت ارزانى داشته بود(منظور اسلام آورده بود) و تو به او نعمت داده بودى (او را پسر خوانده‌ی خود نمودی) مىگفتى همسرت را پيش خود نگاه دار و از الله بترس و آنچه را كه الله آشكاركننده آن بود در دل خود نهان مىكردى و از مردم مىترسيدى با آنكه الله سزاوارتر بود كه از او بترسى پس هنگامیکه زید او را بعد از کام گیری(سکس) طلاق داد وى را به نكاح تو درآورديم تا در مورد ازدواج مؤمنان با زنان پسرخواندگانشان هنگامیکه آنان را طلاق گفتند گناهى نباشد و فرمان الله صورت اجرا پذيرد.

*در مجمع البیان در تفسیر آیه‌ی 37 احزاب* از قول زید نوشته شده است که:
من به دستور پيامبر به خانه “زينب” رفتم تا پيام پيامبر را به او برسانم، اما هنگامى كه وارد شدم، او كه در حال انجام كارهاى خانه بود، به گونهاى در نظرم بزرگ و پرشكوه جلوه كرد كه نتوانستم به او نظاره كنم؛ چرا كه او ديگر همسر من نبود و پيامبر به فرمان خدا بر آن بود تا براى شكستن يك سنت خرافى با او پيمان زندگى مشترك ببندد!!!!

برای آگاهی بیشتر به این منابع رجوع شود:
تفسیر معالم التنزیل بغوی (صفحه 355)
فتح الباری (جلد 8/صفحه524 )
(تفسیر طبری/ص274)
(تفسیر ابن کثیر جلد 4 صفحه‌ی 225 )
تفسير قمی (ج2 ص 173)