زیبای روز | لوئیس بونوئل

زیبای روز (به فرانسوی: Belle de jour) فیلمی فرانسوی به کارگردانی لوئیس بونوئل و با بازی کاترین دنو است. داستان فیلم ماجرای زنی‌ست که تصمیم می‌گیرد مدتی در زمان‌های غیاب همسرش در روسپی‌خانه به کار کردن بپردازد. این فیلم در سال ۱۹۶۷ توسط بونوئل برمبنای رمان سال ۱۹۲۰ ژوزف کسل ساخته شده‌است. مارتین اسکورسیزی کارگردان آمریکایی در سال ۲۰۰۲ نسخه‌ای از این فیلم را بر روی دی‌وی‌دی منتشر کرد.

“سورین” (کاترین دنو) زنی زیبا که با پزشکی ازدواج کرده است. او همسر خود را بسیار دوست دارد اما نمی‌تواند رابطه فیزیکی، جنسی و سکسی با او برقرار کند. در نهایت فانتزی‌های سکسی او باعث می‌شود که در زمان‌های غیاب همسرش در روسپی‌خانه به کار کردن بپردازد. تا این‌که یکی از مراجعان خانه، خلافکار جوانی به نام «مارسل» (پیر کلمانتی)، که بعد از چند بار سکس به او دل می‌بندد. وقتی «سورین» از همراهی با خلافکار امتناع می‌کند، او نیز «پیر» را مورد اصابت گلوله قرار می‌دهد…

«سورین» زن جوانی است که به‌رغم علاقه به شوهرش، «پیر» (سورل)، بعدازظهرها در روسپی‌خانه کار می‌کند.

Séverine Serizy (Catherine Deneuve), a young and beautiful housewife, is unable to share physical intimacy with her husband, Dr. Pierre Serizy (Jean Sorel), despite their love for each other. Her sexual life is restricted to elaborate fantasies involving domination, sadomasochism, and bondage. Although frustrated by his wife’s frigidity toward him, he respects her wishes.

While visiting a ski resort, they meet two friends, Henri Husson (Michel Piccoli) and Renée (Macha Méril). Séverine does not like Husson’s manner and the way he looks at her. Back in Paris, Séverine meets up with Renée and learns that a mutual friend, Henriette, now works at a brothel. At her home, Séverine receives roses from Husson and is unsettled by the gesture. At the tennis courts, she meets Husson and they discuss Henriette and houses of pleasure. Husson mentions a high-class brothel to Séverine at 11 Cité Jean de Saumur. He also confesses his desire for her, but Séverine rejects his advances.

Haunted by childhood memories, including one involving a man who appears to touch her inappropriately, Séverine goes to the high-class brothel, which is run by Madame Anaïs (Geneviève Page). That afternoon Séverine services her first client. Reluctant at first, she responds to the “firm hand” of Madame Anaïs, who names her “Belle de Jour,” and has sex with the stranger. After staying away for a week, Séverine returns to the brothel and begins working from two to five o’clock each day, returning to her unsuspecting husband in the evenings. One day, Husson comes to visit her at home, but Séverine refuses to see him. Still, she fantasizes about having sex with him in her husband’s presence. At the same time, Séverine’s physical relationship with her husband is improving and she begins having sex with him.

Séverine becomes involved with a young gangster, Marcel (Pierre Clémenti), who offers her the kind of thrills and excitement of her fantasies. When Marcel becomes increasingly jealous and demanding, Séverine decides to leave the brothel, with Madame Anaïs’ agreement. Séverine is also concerned about Husson, who has discovered her secret life at the brothel. After one of Marcel’s gangster associates follows Séverine to her home, Marcel visits her and threatens to reveal her secret to her husband. Séverine pleads with him to leave, which he does, referring to her husband as “the obstacle”.

Marcel waits downstairs for Pierre to return home, and shoots him three times. Marcel then flees, but is shot dead by police. Séverine’s husband survives, but is left in a coma. The police are unable to find a motive for the attempted murder. Sometime later Séverine is at home taking care of Pierre, who is now completely paralyzed, blind, and in a wheelchair. Husson visits Pierre to tell him the truth about his wife’s secret life; she does not try to stop him. Afterwards, Séverine looking at Pierre crying, begins to dream that Pierre is suddenly in perfect health. He asks what she is thinking about. She replies, “About you, Pierre.”

پیامبر از همسر پسرخوانده اش (زید) هم نگذشت!!

زید ابن حارثه پسر خوانده‌ی محمد ابن عبدالله*

در سال حدوداً پنجم هجری پیامبر اسلام از دخترعمه اش (زینب بنت جحش)، را برای زید خواستگاری میکند. زینب بعد از ازدواج با زید هموراه با همسرش سر ناسازگاری دارد,
تا جائیکه اجازه‌ی نزدیک شدن به خود را نمی‌دهد، زید خوب میداند که زینب چه کسی را دوست دارد.
تا اینکه روزی بر حسب اتفاق پیامبر اسلام، زینب را بدون حجاب مشاهده میکند و از این لحظه به بعد قضیه به گونه‌ای دیگر رقم میخورد؛

داستان طبری در تاریخ خود می‌گوید که روزی محمد به دیدن زید رفت. زینب را نیمه عریان دید زینب از جایش بلند می‌شود تا خود را بپوشاند، اما پیامبر اسلام پس ازمشاهده‌ شدت زیبائی زینب و تن عریان دخترکی تازه رس را کیرش بلند می‌شود و از شدت رابطه جنسی ، محمد این خبر را به زینب می‌رساند و بدون رسم معمول خواستگاری او را به اتاق خویش برده و در رختخواب خویش می‌خواباند،

اما او با دو مشکل مواجه است:
از یک طرف زینب شوهر دارد و از طرف دیگر او زن پسر خوانده‌اش است که بر طبق رسم عربها نمی‌تواند با او ازدواج نماید.
لذا پیامبر, الله را به خدمت میگیرد و از قول او میگوید که: ای محمد چرا آنچه را که الله برای تو آشکار کرده است در دل نگه می‌دارید ؟
محمد, زید را از اراده‌ی الله آگاه میسازد، اراده‌ای که حتمی و قطعی است،
و اینچنین میشود که زید* زینب را طلاق میدهد.

پس ازجدائی آن دو، پیامبر اسلام بدون عقد وارد اتاق زینب میشود، اما زینب از او شرم میکند محمد به او میگوید که نگران نباش و شرم نکن که اکنون الله عقد من و تو را در آسمانها بسته آیه چنین می‌گوید:
(احزاب/37): و آنگاه به كسى (زید)كه الله بر او نعمت ارزانى داشته بود(منظور اسلام آورده بود) و تو به او نعمت داده بودى (او را پسر خوانده‌ی خود نمودی) مىگفتى همسرت را پيش خود نگاه دار و از الله بترس و آنچه را كه الله آشكاركننده آن بود در دل خود نهان مىكردى و از مردم مىترسيدى با آنكه الله سزاوارتر بود كه از او بترسى پس هنگامیکه زید او را بعد از کام گیری(سکس) طلاق داد وى را به نكاح تو درآورديم تا در مورد ازدواج مؤمنان با زنان پسرخواندگانشان هنگامیکه آنان را طلاق گفتند گناهى نباشد و فرمان الله صورت اجرا پذيرد.

*در مجمع البیان در تفسیر آیه‌ی 37 احزاب* از قول زید نوشته شده است که:
من به دستور پيامبر به خانه “زينب” رفتم تا پيام پيامبر را به او برسانم، اما هنگامى كه وارد شدم، او كه در حال انجام كارهاى خانه بود، به گونهاى در نظرم بزرگ و پرشكوه جلوه كرد كه نتوانستم به او نظاره كنم؛ چرا كه او ديگر همسر من نبود و پيامبر به فرمان خدا بر آن بود تا براى شكستن يك سنت خرافى با او پيمان زندگى مشترك ببندد!!!!

برای آگاهی بیشتر به این منابع رجوع شود:
تفسیر معالم التنزیل بغوی (صفحه 355)
فتح الباری (جلد 8/صفحه524 )
(تفسیر طبری/ص274)
(تفسیر ابن کثیر جلد 4 صفحه‌ی 225 )
تفسير قمی (ج2 ص 173)