مردهای میان مردگان
روح من مثل مهره های پشتم خواب می خواهد، خواب…
با قلبی آکنده از رویاهای شوم می روم تا آرام بگیرم
می لولم در پردههاتان، آی سیاهیهای سرد!
شعر | داستان | گزارش | مقاله | نقد ادبی
روح من مثل مهره های پشتم خواب می خواهد، خواب…
با قلبی آکنده از رویاهای شوم می روم تا آرام بگیرم
می لولم در پردههاتان، آی سیاهیهای سرد!
تیلانتان اکتاویو پازمترجم: احمد میرعلائی سالها پیش باسنگریزه ها،باخاک وباعلف هرزه ها تیلانتان راساختم.باروی آنرا به یاد دارم،درهای زردرنگ را وبر روی آن ها انگشتانجهت نما را،کوچه های تنگ وبدبورا…
روزهای سیاهی درپیش است. دوران پر ادباری که، گرچه منطقا عمری دراز نمیتواند داشت، از هم اکنون نهاد تیرهی خود را آشکار کرده است و استقرار سلطه ی خود را…
ندره برتون، ماکس ارنست، سالوادور دالی، ژان آرپ، ایو تنگوی، رنه شار، رنه کرول، پل الوار، جیورجیو دو شری ریکو، آلبرتو جیاکومتی، تریستان تزارا، پابلو پیکاسو، رنه مگریت، ویکتور برونر، بنجامین پره، گای روزی، خوان میرو، تی ال تی مسنس، ژرژ هونه، و خود من ری
برای من همیشه تجربه کردن جذابیت داشته است. شاید شنیدن ِاتفاقی یک گفتوگوی تلفنی، مشوق من در نوشتن این نمایشنامه بوده است. غریبه بودن، گوش به زنگ تلفن سپردن، آزارناقوسها، ابدیتِ سکوتهای گاه گاه و صحنهآرایی ساده: یک اتاق، یک انسان و وسیلهای که در همهی نمایشنامههای جدید حضور دارد: تلفن. زنی گمنام در چنگال دستگاهی که قابلیت آن را ندارد، که پیامبرِ عشاق باشد.
جونا بارنز (انگلیسی: Djuna Barnes؛ ۱۲ ژوئن ۱۸۹۲ – ۱۸ ژوئن ۱۹۸۲) شاعر، رماننویس، نویسنده، نمایشنامهنویس و روزنامهنگار اهل ایالات متحده آمریکا بود. از آثار او میتوان به نایتوود اشاره…
ناما جعفری هنر اعتراضی، معمولاً در شرایطی ظهور مییابد که هنرمند برای اعتراض نسبت به وضع موجود، برای خنثی کردن تبلیغات رژیمی، مثل رژیم فاشیستی آخوندی و نکبت…
عکسی از مراسم خاکسپاری نیوشا فرهی قهرمان ترین قهرمانان و شجاع ترین شجاعان آن رزمندگانی هستند که هیچگاه نامشان جایی نیست، با آغوش باز و مملو از تواضع به استقبال…
ما همه در عصر شوم خداحافظی در برابر هم ایستادهایم
و این، متنِ من است
همه در عصر شومِ خداحافظی
ببین سراسرِ عمرم را که در ذیل متنهای پرنده وَ پرندهشناسی عبور میکند
و متنها عبور میکنند
ه هیچ ستارهی میخی که با نوک تیزش از دوردستهای جهان شتابزده فرا و فرو میگذرد اعتنا نمیکند
سه انگشت دست راست من به فرمان آفتاب در این زبان درندشت میدوند