برچسب: شمیم بهار
-
| طرح | شمیم بهار |
| رسم الخط مخصوص نویسنده است | پنجرهی باز. صدای ماشین ها و صدای باد. کنار پنجره در صندلی راحتی نشستهام. درخت های خیابان سیاهیی آسمان و رنگ شاخه های نا آرام. آبی تیره آسمان. هلال خاکستری ماه. سبز روشن و سبز تیره برگها. سربی ی اسفالت. چه احساسی؟ می خواهم احساس شادی کنم بنشینم…
-
| ابر بارانش گرفته | شمیم بهار |
من اتاقی چیز نداشتم یعنی این جا از این حرف ها نداریم و کار روزنامه است و من زیاد اصلاً توی اداره نیستم و کارم را همان گوشه کنارها می کنم این بود که دیدم اگر گیتی بیاید توی اداره و راست بیاید سراغ من بچه ها هزار و یک فکر می کنند خلاصه کارها…
-
| اردیبهشت چهل و شش | شمیم بهار |
توی اتاقم گرمافن را روشن کردم صحنههای جنگ را گذاشتم ، سعی کردم یادم بیاورم روی هم چند نفر بودند_ آخر توی صندلیی راحتی نشستم ، قلمم را از جیب کتم درآوردم روی کاغذی که کنار صندلیی راحتی افتاده بود روی زمین نوشتم یک ) خر گردن ، دو ) عینکی ، سه ) رییس…