بازیگر | پاکسیما مجوزی
چند وقتي است كه دوباره بيماري به من حمله كرد. پيش او نرفتم، از نگاهش و سيگار كشيدنش مي ترسيدم، از حرفهاي بي پروايش هراس داشتم. اين بار آن بازيگر قدر وتوانمند نبودم، اين بار حتي ماسكي براي پنهان شدن نداشتم.
شعر | داستان | گزارش | مقاله | نقد ادبی
چند وقتي است كه دوباره بيماري به من حمله كرد. پيش او نرفتم، از نگاهش و سيگار كشيدنش مي ترسيدم، از حرفهاي بي پروايش هراس داشتم. اين بار آن بازيگر قدر وتوانمند نبودم، اين بار حتي ماسكي براي پنهان شدن نداشتم.