در آغوش پیراهنم بودی | ناما جعفری
ناما جعفری|مجله تابلو ادبیات عاشقی است. عشق، ادبیات را میسازد و نفس میدهد به نوشتن. از بیداری میپراندمان به بودن. نبض بیپایانِ کلمه است. خواب را به پرسیدن از تن…
شعر | داستان | گزارش | مقاله | نقد ادبی
ناما جعفری|مجله تابلو ادبیات عاشقی است. عشق، ادبیات را میسازد و نفس میدهد به نوشتن. از بیداری میپراندمان به بودن. نبض بیپایانِ کلمه است. خواب را به پرسیدن از تن…
به زنی که پوستش خستگی بطالتها ست، لیوانی آب تعارف میکنی
آب خشک است.
دریافت کتاب: | در پوست ببر، مجید نفیسی | | جیرجیرک | با لباسی از شب باز آ به درون شب پا نه، آن گاه جیرجیرک صدای گام هایت را…
غفلت میکردم که اختیار پندارم را میسپردم به خوشبینی که فکر کرده بودم اگر پروریده بیرونی، بهتر میتوانی بیرون بندِ عادت و آداب یک محل باشی و حاجت نداری به کوشش بیش از حد برای خود را از بند سفت رسم رهانیدن، ومیشود از این جدا بودن برای دید و داوری بهتری بهرهبرداری، دور از دردهای دیرینه، آسوده از سنت، آزاد از سلطه اندیشههای پراکندهای که در تو ریشهشان ندویدهست و چون خارجی هستی وجودشان به چشم تو عادی نمیاید.