برچسب: ماجرای اتوبوس ارمنستان
-
زنی که با خاطرات مردش زندگی میکرد | محمد محمدعلی
بعد هم باور كن كه موهای صاف و خوش حالتِ این هم روی گوشها، و پشت یقه پیراهن سورمهایاش ریخته بود. دفعه بعد كه سرك كشیدم، شلوار مخمل كبریتی زانو انداخته، و آن كفشهای سفیدِ نوك تیزش تو ذوقم زد. خدا نصیب نكند! پیراهن خوشدوختِ گرانقیمت و این شلوار و كفش! گاهی تو هم از…
-
| شرق بنفشه | شهریار مندنی پور |
نسیم شامگاهی برای تنهایی میوزد. دف در سنگ برای تنهایی میکوبد و روح تاک، برای تنهایی سماع کندش را به سوی آسمان میپیچد. همهی اینها هست و هست، و گلایهای نیست جز این که چرا غم و ملک، با هم، بعضی را برمیگزینند، در فراق فراق و وصال مدام…