برچسب: مینا اسدی
-
روزی كه برادرم به دنيا آمد | مهرنوش مزارعی
آقای دکتر هنوز گریه می کرد. دی شیخ بال مینار سیاهش را کشید روی صورتش و نشست کنار دیوار. شانه ها و مینارش می لرزید. مهین خانم و طاهره خانم هم نشستند دو طرفش و مینارشان را کشیدند روی صورتشان. فاطمو سیاه، زن خزئل، که چایی آورده بود سینی چایی را گذاشت وس رفت نشست…