ناما جعفری | گزارش به ممنوعیتها، خونهای ریخته شده، قلبهای آتش گرفته، حسرتهای ابدی
غیبت دو ماهه سهپنج فرصت خوبی بود تا هم ما و هم شما با نگاهی به گذشته و راه طی شده، بیش از پیش به اهمیت و جایگاه سهپنج به…
شعر | داستان | گزارش | مقاله | نقد ادبی
غیبت دو ماهه سهپنج فرصت خوبی بود تا هم ما و هم شما با نگاهی به گذشته و راه طی شده، بیش از پیش به اهمیت و جایگاه سهپنج به…
یک ماه پیش از کشته شدن، سقف اتاق اجارهایاش فرو ریخت و میز کار و کتابهایش زیر آوار ماند. وقتی میخواستند بربایندش، کارت شناساییاش را دستش گرفت و رو به عابران داد زد: من محمد جعفر پوینده هستم. او در جریان ترورهای موسوم به قتلهای زنجیرهای توسط عوامل وزارت اطلاعات به قتل رسید.
وقتی “پیامبر”، پیروزمندانه به شهر بازمیگردد، “بال”، خودرا در یک روسپیخانهٔ زیرزمینی که درآن روسپیها نام همسران “پیامبر” را برخویش نهادهاند، پنهان میسازد.
سالها پيش وقتى تنم را جويدم و جويدم نمىدانستم سيزده سال بعد چشمهايم را كه به زخم رفته بود منتشر مىكنم، حالا اگر شعرهايم را به ياد مىآوريد،…
آنان که پس از دادگاههایی چند دقیقهای، حکم مرگ گرفتند و تیرها که تمام شد، در شوفاژخانههای زندان اوین بردار شدند.
خوب مارکز مُرد، همان طور که روزی مایاکوفسکی با گلولهای کلهی خود را سوراخ کرد یا براتیگان با کُلت کمریش، مثل شاملو که در امامزاده طاهر خوابیده یا خون…
ناما جعفری|مجله تابلو من اقلیتم، وقتى بادهاى مدیترانه اى روى صورتم، زخم میریزند، اقلیت از ته گورستان تنم، سرد میشود، آدم هاى تنها، آدم هاى اقلیتاند. گاهى فکر مى کنم…
قبل از آن که پوستتان را بکنیم پوست بندازید،تنها پیغامی که از دستگاه حکومت اسلامی می آید همین است. یادم می آید، هوشنگ گلشیری روز خاکسپاری محمد مختاری فریاد…
ما میمیریم و به مرگ که نگاه میکنیم از درون میپوسیم. گاهی مرگها، مرگ میشوند و به سراغمان میآیند، گاهی برای مرگ، کشته میشویم، مثل روزی که
ناما جعفری هنر اعتراضی، معمولاً در شرایطی ظهور مییابد که هنرمند برای اعتراض نسبت به وضع موجود، برای خنثی کردن تبلیغات رژیمی، مثل رژیم فاشیستی آخوندی و نکبت…