ویکتورین مورنت | مدلی برهنه در چمنزار

ویکتورین مورنت (به فرانسوی: Victorine Meurent) (۱۸ فوریهٔ ۱۸۴۴ – ۱۷ مارس ۱۹۲۷) نقاش و مدل اهل فرانسه بود.
او در خانواده‌ای صنعتگر متولد شد، حرفه و پیشهٔ مدلینگ را از شانزده سالگی و در استودیوی توما کوتور آغاز کرد و محتمل است که در آتلیه هنری بانوان این هنرمند هم تحصیل کرده باشد.

مورنت نخستین مرتبه در سال ۱۸۶۲ میلادی برای نقاشی خوانندهٔ دوره‌گرد اثر ادوار مانه مدل شد هر چند، عمدهٔ شهرت و جاودانگی نام وی به خاطر شاهکارهای سال ۱۸۶۳ مونه تحت عنوان المپیا و ناهار در چمنزار می‌باشد که شامل تصاویر برهنه از او است. در آن زمان، مورنت همچنین برای آثاری از ادگار دگا هم مدل گردید.

المپیا نقاشی رنگ روغنی اثر ادوار مانه است با مدلی: ویکتورین مورنت

آخرین قطعه نقاشی مانه که مورنت به عنوان مدلینگ در آن حضور داشت، تابلوی ایستگاه سنت‌لازار مربوط به سال ۱۸۷۳ بود. تابلویی که امروزه با نام راه‌آهن شناخته می‌گردد. این نقاشی بهترین نمونه از ارجاعات مانه به موضوعات معاصر بود. در سال ۱۸۷۵ مورنت شروع به فراگیری نقاشی حرفه‌ای از اتی‌ین لووا نمود. یک سال بعد، او اولین اثر نقاشی خود را به سالن رساند که پذیرفته شد.

مورنت در سال ۱۸۹۷ به فرهنگستان هنرهای زیبای فرانسه راه یافت. سایر آثار نقاشی او همچنین در نمایشگاه‌های سال ۱۸۸۵ و ۱۹۰۴ نیز گنجانده و در معرض عموم قرار گرفت.

تابلو ناهار در چمنزار با مدلی: ویکتورین مورنت
Victorine Meurent (Paris, 1844 – Colombes, 1927)

وهم‌آلودِ، لیوانی پُر از الکل | ادگار دگا

هیلار ژرمَن اِدگار دِ گا (به فرانسوی: Hilaire Germain Edgar De Gas) معروف به اِدگار دِگا (Edgar Degas)‏ (۱۹ ژوئیه ۱۸۳۴–۲۷ سپتامبر ۱۹۱۷) یک نقاش فرانسوی بود که علاوه بر نقاشی و طراحی در زمینه‌های مجسمه‌سازی و چاپ نیز فعالیت داشت.

اگرچه اغلب او را یکی از پایه‌گذاران جنبش دریافتگری می‌شناسند، اما خود وی این لقب را نمی‌پذیرفت و ترجیح می‌داد از او به‌عنوان یک واقع‌گرا یاد شود.


مانند مانه، دگا نیز خانواده‌ای ثروتمند داشت. پدر او رئیس یکی از بانک‌های خانوادگی پاریس بود. او نیز مانند مانه گاهی اوقات به خیابان گردی می‌پرداخت، اگرچه آن قدر خانه‌نشین بود که نمی‌توان او را یک خیابان گرد صرف دانست. در ابتدا آرزو داشت نقاشی تاریخی شود. دگا که اگنر را ستایش می‌کرد، نزد یکی از پیروان اگنر به تحصیل پرداخت و در کارهای اولیه‌اش به طراحی و برجسته‌سازی اصرار داشت. در سال ۱۸۶۵، دگا وارد محفل مانه و بودلر در کافه گوربو شد و به بازنمایی پاریس مدرن روی آورد. دگا، نگرش نقاشانه‌ای به اشیاء داد که از مانه الهام گرفته بود و هم‌چنین ابزارهای ترکیبی نوآورانه به کار گرفت که به تصاویرش کیفیتی گذرا و خود جوش می‌بخشیدند و بیننده را در جایگاه تماشاگرانهٔ خیابان گرد نامشهود قرار می‌داد. اکنون او بلوارهای جدید هاسمن، فروشگاه‌های زنانه، پیست لوشان، کنسرت‌های کافه‌ای، اپرا، بارها و کافه‌ها را می‌کشید. چشمان تیز او گونه‌های مختلف همهٔ طبقات اجتماعی، از بورژوا، نوازنده و بازیگر، تابه حاشیه رانده‌شده‌های اجتماعی و کارگران را به خوبی تسخیر می‌کرد.
دگا هرگز ازدواج نکرد و سال‌های انتهایی عمر (پیش از مرگ در سپتامبر ۱۹۱۷) را در حالی که تقریباً نابینا شده بود، سرگردان و بیقرار در خیابان‌های پاریس گذراند.


نقد اثر
یکی از آثار کلاسیک او در دههٔ ۱۸۶۰، ارکستر اپرای پاریس متعلق به ۱۸۶۸–۱۸۶۹ بود. این نقاشی با پرتره‌ای از یک نوازندهٔ باسون در پیش‌زمینه آغاز شد؛ به بازنمایی سایر نوازنده‌ها نیز گسترش پیدا کرد که اکثر آن‌ها قابل شناسایی هستند.

در اصل این تصویر، نقاشی روزمره نگار است که در ان نه تنها اعضای ارکستر بلکه رقصنده‌های باله روی سن را می‌بینیم. البته، موضوع نقاشی فقط نوازنده‌های مستعد و زحمت کش نیست، بلکه تراکم، هیجان و فروپاشی زندگی معاصر است که به شیوه هی واقعی به تصویر کشیده شده‌است. دگا عملاً ما را به دام می‌اندازد و ما حس می‌کنیم در جایگاه تماشاگری هستیم که از چشم دیگران دور است. زاویه دید ما از روبرو نیست و زاویه‌ای است که برای نقاشی نامتعارف است اما قطعاً برای تئاتر روها عادی است. نوازندهٔ ویولن بزرگ به‌طور تصادفی در سمت راست قیچی شده‌است که نشان می‌دهد ما فقط به سمت چپ گروه ارکستر نگاه می‌کنیم و بخشی از دورنمایی کامل را می‌بینیم. دربارهٔ رقصنده‌های باله که دست و پاهایشان قیچی شده‌است نیز این چنین است.

سطح صاف دیوارها، صحنه، ردیف جلویی ارکستر و رقصنده‌های باله با این انرژی به تصویر کشیده شده‌اند و همگی آن‌ها در امتداد تمایل زاویه دار سازهایشان و دست و پاهای رقصنده‌ها کمی مایل شده‌اند. فضا به نظر فشرده می‌رسد چرا که دور و نزدیک به طرز چشمگیری کنار هم قرار گرفته‌اند، برای نمونه سر تیره رنگ ویولن بزرگ و دامن‌های رنگی و درخشان رقصنده‌ها گویی به جای اینکه تصویر در فضا به عقب رانده شود از سطح آن بالا می‌رود. خطوط دقیق شخصیت‌ها را از اشیاء متمایز می‌کند اما قلم کاری افشانه‌ای و پاشیده شده که به خوبی در دامن رقصنده‌ها دیده می‌شود، به تصویر حالتی خودجوش و کیفیتی “ذرا می‌بخشد و به ما حس آن لحظه را می‌دهد.

دگا و ژاپنیسم
صاحب نظران اغلب ترکیب‌های بدیع دگا را به چاپ‌های ژاپنی نسبت می‌دادند. این چاپ‌ها در اواخر دههٔ ۱۸۵۰ در بازار پاریس فروان بودند. در سال ۱۸۵۳، دریادار آمریکایی، ماتیوپری با چهار کشتی جنگی به خلیج توکیو رسید و ژاپن را مجبور کرد تا پس از دو قرن انزوا، درها را به غرب باز کند. در اوایل دههٔ ۱۸۶۰ دنیا پر از کالاهای ژاپنی شد. بادبزن، گلدان، کیمونو، لاک، صفحه‌های تاشو، جواهرات و سرویس چای از اقلام رایج ژاپنی بودند که به خانه‌های مدگرا غربی راه پیدا کردند. فرانسوی‌ها به‌طور ویژه‌ای تحت تأثیر فرهنگ ژاپنی قرار گرفتند که این نفوذ، ژاپنی گرایی یا به اصطلاح ژاپنیسم نام گرفت، اصطلاحی که توسط آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها نیز استفاده می‌شد. محبوب‌ترین عرضهٔ محصولات ژاپنی در نمایشگاه جهانی سال ۱۸۶۷ در پاریس در غرفهٔ ژاپن بود. چاپ‌های ژاپنی به‌طور خاص برای هنرمندان بسیار برانگیزنده بود. این آثار در ابتدا به عنوان مواد بسته‌بندی اشیای شکننده وارد فرانسه شدند و اما بعدها توسط هنرمندان در محفل مانه در اواخر دههٔ ۱۸۵۰ جمع‌آوری شدند. به عقیدهٔ مانه این چاپ‌ها از نظر بصری بسیار جذاب و زیبا بودند. همان‌طور که در مزرعهٔ درختان آلو، کامیدو اثر آندو هیروشیگ(۱۸۵۸–۱۷۹۷م) می‌بینیم، تصویرسازی ژاپنی کاملاً به دید غربی‌ها بیگانه بود. فرم‌ها با نماهای کرانی تیز، کاملاً تخت هستند در حالی که فضا فشرده‌است، پیش زمینه در مقابل بینی بیننده فشرده شده‌است و گویی پس زمینه به سمت پیش زمینه هل داده می‌شود. هیچ فاصله‌ای‌گذاری بین دور و نزدیک نیست. بیننده روی یک درخت قرار گرفته‌است و ار آنجا فعالیت اصلی را می‌بینید که در فاصلهٔ دور مینیاتوری شده‌است. این مفهوم در نظر هنرمند غربی بسیار تندرو بوده‌است. هرچند، نماهای کرانی درخت، برش ناگهانی و فشردگی فضایی چاپ‌های ژاپنی قطعاً دگا و مانه را تحت تأثیر قرار داده بودند، اگرچه به شیوه‌ای غیرمستقیم که هرگز به نمونه‌برداری ظاهری و مستقیم تبدیل نشد.

برهنه از پله پایین می‌آید، شماره ۲

برهنه از پله پایین می‌آید، شماره ۲ (انگلیسی: Nude Descending a Staircase, No. 2) اثری از مارسل دوشان است که در ۱۹۱۲ کشیده شده‌است. این نقاشی، در زمان خودش بسیار مشهور شد و یکی از آثار کلاسیک مدرن به حساب می‌آید. پیش از اولین رونمایی از این اثر در ۱۹۱۲، از سوی کوبیست‌ها به این علت که بیش از اندازه فوتوریستی است، رد شده بود. این اثر در موزه هنر فیلادلفیانگهداری می‌شود.
مارسل دوشان (به فرانسوی: Marcel Duchamp) (زادهٔ ۲۸ ژوئیه ۱۸۸۷، درگذشتهٔ ۲ اکتبر ۱۹۶۸) نقاش و مجسمه‌ساز فرانسوی بود که آثارش را بیشتر با سبک‌های دادائیسم و سوررئالیسم مرتبط می‌دانند. آثار دوشان در گسترش هنر غرب پس از جنگ جهانی اول تأثیرگذار بود.

دوشان تفکر قراردادی دربارهٔ پروسهٔ هنری و بازاریابی هنر را به چالش کشید. البته نه چندان با نوشتن مقاله بلکه با انجام فعالیت‌های خرابکارانه نظیر ارائهٔ یک پیشابگاه به عنوان اثر هنری و نامگذاری آن به نام چشمه. دوشان به نسبت آثار هنری اندکی تولید کرده‌اما در همین آثار اندک جنبش‌های هنری آوانگارد زمانهٔ خود را به سرعت پیموده‌است.

اثر خلاق را هنرمند به تنهایی به وجود نمی‌آورد، بلکه بیننده نیز با رمزگشایی و تعبیر کیفیت‌های درونی اثر آن را با دنیای بیرون پیوند می‌دهد و به این ترتیب سهم خود را به کار خلاق اضافه می‌کند. – مارسل دوشان

زندگی

دوشان در فرانسه متولد شد و در خانواده‌ای اهل فرهنگ رشد کرد. خانهٔ آنها مملو از نقاشی‌ها و قلم‌زنی‌های «امیل نیکول» پدر بزرگ مادری‌اش بود و خانواده او به بازی شطرنج، خواندن کتاب، نقاشی، و موسیقی علاقه داشتند. خواهر و برادران او هم هنرمندان موفقی شدند:

ه را ترک کرد و در روان به مدرسه رفت. او به خواهرش سوزان بسیار نزدیک بود که همیشه در بازی‌ها و فعالیت‌هایی که از قدرت تخیل فوق‌العاده مارسل ناشی می‌شد، همراه و همپای او بود. اگرچه مارسل دانش آموز برجسته‌ای نبود، اما در ریاضیات استعداد داشت و در مدرسه برندهٔ دو جایزهٔ ریاضی شد. در سال ۱۹۰۳ یک جایزهٔ نقاشی به دست آورد، و در جشن فارغ‌التحصیلی در ۱۹۰۴ جایزهٔ دیگری برنده شد که او را در تصمیمش برای هنرمند شدن مصمم کرد.

نقاشی آکادمیک را از معلمی آموخت که می‌خواست دانش‌آموزانش را از امپرسیونیسم و پست امپرسیونیسم و سایر جنبش‌های هنری آوانگارد دور نگه دارد، تلاشی که البته ناموفق بود. اولین راهنما و مرشد هنری مارسل، برادرش ژاک ویلون بود که مارسل سبک سیال و بُرندهٔ او را تقلید می‌کرد. در ۱۴ سالگی اولین فعالیت جدی هنری او نقاشی‌هایی بود با آبرنگ که از سوزان در حالت‌های مختلف و در حال انجام کارهای گوناگون می‌کشید. در تابستان همان سال منظره‌هایی هم به سبک امپرسیونیست‌ها با رنگ و روغن نقاشی کرد.

کارهای اولیه

مارسل دوشان، هنرمند فرانسوی- آمریکایی، پیشگام راستین مدرنیسم پساکلاسیک است. تحول هنری مارسل دوشان ــ که آندره برتون او را زیرک‌ترین هنرمند سدهٔ بیستم نامید ــ فقط در متن اوضاع هنری حاکم بر پاریس در واپسین دههٔ پیش از جنگ جهانی اول قابل فهم است. پس از جنجال‌هایی که با نمایش آثار کوربه، مانه و امپرسیونیست‌ها به پا شد، میان هنر رسمی که هنوز وامدار سنت آکادمی‌ها بود و کار هنرمندان جوان پیشرو که از این سنت روی گردانده و در جستجوی مضمون‌ها و وسایل جدید بازنمایی بودند، شکافی ژرف پدید آمد. با وجود این، زمانی که انقلابیون قبلی به خاطر دستاوردهایشان مورد توجه قرار می‌گرفتند، این عقیده در محافل هنری رواج می‌یافت که هر هنر پر معنا و هدفمندی که سرانجام معیارهای «سلیقهٔ خوب» را می‌سازد، اصلاً نوآورانه و نقض کنندهٔ معیارهای حاکم است. به عبارت دیگر، راه افتخار ــ راه به سوی قلهٔ خدایان موزه‌ها ــ از هنر پیشتاز می‌گذرد.

دوشان که در سال ۱۹۰۴ با هدف نقاش شدن به پاریس می‌آید، بی درنگ کارش را به سبک امپرسیونیست‌ها، سپس به شیوهٔ سزان و فووها شروع می‌کند و سرانجام به مضمون‌های سمبولیستی روی می‌آورد. او به برکت نفوذ برادرانش ــ که هر دو ده سالی از او بزرگترند و قبلاً به جنبش پیشتاز پیوسته‌اند ــ آثارش را نه فقط در سالن مستقلان بلکه همچنین مرتباً در سالن پاییز به نمایش می‌گذارد.