برچسب: نمایشنامه نویس
-
تكليف ما كاملاً روشنه، ما همه بلاتكليفيم.
غروب، در کنار راهی در خارج شهر با درخت بدون برگ. دو انسان به ظاهر ولگرد و فقیر به نامهای استراگون (گوگو) و ولادیمیر (دیدی) با کسی به نام گودو که نمیدانند کیست، قرار ملاقات دارند، و چشمبهراه نشستهاند. انتظار آنها امیدی برای زیستن است.
-
با چشمهای زیبا، چهرهی پر تحرک، و موهای پرپشت
همه میگویند شباهتی به او ندارد، اما اصلن فرقی نمیکند، شبیهش خواهد شد.