| كوچه بابل | کورش اسدی |
به لاية گِلِ خشكيدة ترك ترك خورده كه انگار دستهاي مرده از گور گريخته. تلفن زنگ مي زد. دستهاش را به هم نزديك كرد به هم ماليد. ميماليد و گِلِ خشكيده ميريخت.
شعر | داستان | گزارش | مقاله | نقد ادبی
به لاية گِلِ خشكيدة ترك ترك خورده كه انگار دستهاي مرده از گور گريخته. تلفن زنگ مي زد. دستهاش را به هم نزديك كرد به هم ماليد. ميماليد و گِلِ خشكيده ميريخت.