برچسب: پنجره
-
| سارا | خسرو دوامی |
در چوب پنبهى بطرى شراب فرو برد و پیچاند. چوب پنبه پایین رفت وشراب بالا آمد. بطرى را جلوى زن گرفت. زن جرعهجرعه از شراب نوشید. رگهاى پاهاى چاقش بیرون زده بود. دستش را جلو آورد و کمربند مرد را لمس کرد. دستهاى زن را کنارزد. شراب را گرفت و تا ته سر کشید. زن…