روزهای سیاهی درپیش است. | احمد شاملو
روزهای سیاهی درپیش است. دوران پر ادباری که، گرچه منطقا عمری دراز نمیتواند داشت، از هم اکنون نهاد تیرهی خود را آشکار کرده است و استقرار سلطه ی خود را…
شعر | داستان | گزارش | مقاله | نقد ادبی
روزهای سیاهی درپیش است. دوران پر ادباری که، گرچه منطقا عمری دراز نمیتواند داشت، از هم اکنون نهاد تیرهی خود را آشکار کرده است و استقرار سلطه ی خود را…
جوان که بودم میخواستم دنیا را عوض کنم. نشد، دنیا مرا عوض کرد، پیر و پفیوز و مچاله شدهام. یک روزی به عشق آفتاب از خوب بیدار میشدم و روشنایی را که میدیدم روحم سبز میشد. حالا دلم نمیخوهد از خوب بیدار شوم. روحم خواب آلود و خسته است. مثل اینکه نمیتواند سر پا بایستد. بیمار بستری است. بگذاریم بخوابد.