برچسب: کافه رنسانس
-
رانده وو | از رمان منتشر نشده « کما » | ساسان قهرمان
از جا بلند شد، کیف خودش را روی دوشش انداخت و کیف دیگر را هم از کنار میز برداشت و تلخ و گیج و عصبی به طرف در خروجی راه افتاد. نزدیک در خروجی ایستاد و برگشت و مردد به میزی که پشت آن نشسته بود نگاه کرد. سینی اش هنوز آنجا بود. نگاهش به…