برچسب: کشتی عروس

  • | غزاله علیزاده | جزیره |

    | غزاله علیزاده | جزیره |

    آفتاب اریب می‌تابید. چشم‌های عقیقی دختر شعله می‌كشید، سایه‌های ارغوانی، گونه‌هایش را برمی‌افروخت. رو به خورشید لبخند می‌زد. این دریای سرزندگی، طراوت و عطر، گل و شبنم، نفس مرد را تنگ می‌كرد، اما برای رهایی از بخارهای مسمومی كه روح او را زمانی دراز احاطه كرده بود

    Continue reading