و اما بعد | کوروش کرمپور
چين و چروك هايي بودند كه راست مي گفتند بودند
پس طفلي كه با پوست نازكي از نقاب به دنيا آمد
اين من بودم كه فكر اسيد را مي ريختم توي صورت كودك
شعر | داستان | گزارش | مقاله | نقد ادبی
چين و چروك هايي بودند كه راست مي گفتند بودند
پس طفلي كه با پوست نازكي از نقاب به دنيا آمد
اين من بودم كه فكر اسيد را مي ريختم توي صورت كودك