نامه‌ گوستاو کوربه به هنرمندان جوان پاریس

جنابان و رفقا٬
شما مشتاق‌بودید که استودیوی نقاشی را تاسیس کنید تا بتوانید تحصیلات خود را ادامه دهید. به عنوان هنرمندانی بدون محدودیت ، مشتاقانه پیشنهاد کردید که آن را تحت نظارت من برقرار کنید.

The Artist’s Studio (L’Atelier du peintre): A Real Allegory of a Seven Year Phase in my Artistic and Moral Life, 1855

آتلیهء هنر مند – جزئی از نقاشی گوستاو کوربه ۱۸۵۵

قبل از پاسخ دادن، باید همه چیز را درمورد واژهٔ نظارت با شما روشن کنم. من نمی‌توانم با این مسئله کنار بیایم که ارتباط استاد و شاگردی بین ما باشد.
باید برای شما نیز آنچه به تازگی برای شورای  آنت‌وِرپ توضیح داده‌ام ، بازگو کنم: من نه شاگرادنی دارم و نه می‌توانم داشته باشم.
من که معتقدم هر هنرمندی باید هادیِ خویشتن باشد ، نمی‌توانم خود را، حتی در خواب، در جایگاه استاد ببینم.
من نه  هنر خود را ‌ و نه هیچ مکتب‌هنری را  نمی‌توانم آموزش بدهم؛ چرا که منکر آموزش پذیر بودن مقوله ٔ هنر هستم ؛ یا به عبارت دیگر ، من معتقدم که هنر مساله‌ای کاملاً فردی است و برای هر هنرمند چیزی نیست جز مهارتی که از انگیزش اشتیاقی خودش و مطالعات خودش بر اصول و سنت ها بر‌می‌خیزد.
علاوه بر این می‌گویم که به نظر من‌، هنر یا استعداد هنری فقط می‌تواند راهی برای به کار‌بردن توانایی‌های شخصی هنرمند در جهت برخورد با ایده‌ها و عینیت‌های زمانی باشد که  در آن زندگی می‌کند‌.
مهمتر از همه، هنرِ نقاشی فقط می‌تواند شامل بازنماییِ عینیاتی باشد که برای هنرمند قابل مشاهده و ملموس است.
یک دوران تاریخی، فقط توسط هنرمندان همان دوران  قابل بازنمایی است‌، یعنی هنرمندانی که در آن زمانه زیسته‌اند. من هنرمندان یک قرن دیگر را اساساً در بازتولید جنبه‌های زیستیِ یک قرن گذشته یا آینده، ناتوان می‌دانم. به عبارتی نقاشی گذشته یا آینده را ناممکن می‌دانم.

زن و طوطی، اولین نقاشی برهنه‌نگاری کوربه است که به سال ۱۸۶۶ در سالن پاریس پذیرفته شد


بدین سبب است که من منکر کارکرد هنر تاریخی، که برای نمایش گذشته به کار گرفته می‌شود،هستم. هنر تاریخی در ذات خود معاصر است. هر دوره باید هنرمندان خود را داشته باشد که آن را بیان کنند و آن را برای آینده بازتولید نمایند. عصری که نتوانسته خود را از طریق هنرمندانش به ثبت برساند، حق حضور از طریق کار هنرمندان اعصار پسین را ندارد. این یک جعل تاریخی است.
تاریخ یک دوران با خودِ آن دوران و با نمایندگانی که بیانگر آن بوده‌اند، به پایان می‌رسد. وظیفهٔ دوران نو این نیست که چیزی را به بهانهء بیان، به زمان‌های گذشته بیفزایید تا  گذشته تجلیل یا  تزئین نماید. آنچه بوده، همان است که بوده. روح انسان همیشه باید کار را از امروز شروع کند و از نتایج کسب‌شده درس آموزد . هرگز نباید از نتیجه‌گیری‌های قبلی که از سنتز به سنتز‌، از نتیجه‌گیری به نتیجه‌گیری پیش‌می‌روند، آغاز کرد. هنرمندان واقعی آنانی هستند که نبض زمانهء خویش را دقیقاً در آن نقطه‌ای که از گذشته جدا می‌گردد ، درمی‌یابند. عقب رفتن به معنای انجام هیچ کاری نیست؛ این باخت کامل است. این بدان معناست که درس‌های گذشته را فرانگرفته و از آن پیش‌تر نرفته‌ایم. این توضیح می‌دهد که چرا مکاتب باستانی، ازانواع مختلف، به بی‌ثمر‌ترین مجموعه‌ها می‌پیوندند.

The Origin of the World (L’Origine du monde), 1866, Musée d’Orsay, Paris

۱۸۶۶ سرمنشا جهان – اثر گوستاو کوربه

علاوه بر این ، تأکید دارم که نقاشی یک هنر کاملاً عینی بوده و فقط می‌تواند شامل بازنمایی اموری باشد که واقعا و موجود بوده باشند. این زبانی است کاملاً فیزیکی، که واژگانش از همه اشیاء قابل مشاهده تشکیل شده؛ منظرهٔ انتزاعی ، غیر قابل مشاهده و غیر موجود است ، در قلمرو نقاشی جای ندارد. تخیل در هنر شامل این است که کاملترین شیوهء بیان یک مسالهٔ موجود را بیابیم‌، اما هرگز به معنای اختراع یا خلقِ خودِ آن چیز نیست.
زیبایی در طبیعت موجود است و ممکن است در حین تجربهء اکر واقعی با متنوع‌ترین جنبه‌های آن روبرو شد. به محض اینکه در آنجا یافت شد ، متعلق به هنر است یا بهتر است بگویم متعلق به هنرمندی است که می داند چگونه آن را در آنجا ادراک کند. به محض اینکه زیبایی واقعی و قابل رویت باشد‌، بیان هنری‌اش نیز حاوی همین کیفیت‌ها است. اثر حق ندارد این عبارت را تقویت کند. با مداخله در آن ، فقط خطر انحراف و در نتیجه تقلیل آن وجود دارد. زیبایی‌های فراهم گشته توسط طبیعت فرای همه بداعت‌های هنرمند است.
زیبایی‌، همچون حقیقت‌، امری است مربوط به زمانی که فرد در آن زندگی می‌کند و همینطور مربوط به فردی که قادر به درک آن است. بیان امر زیبا، ارتباط تنگاتنگ با قدرت ادراک هنرمند دارد.
این‌ها‌ایده‌های پایه‌ایِ من در باب هنر است. با چنین اندیشه‌هایی ، فکر کردن دربارهٔ‌احتمال‌افتتاح آموزشگاهی برای تعلیم اصولی متعارف‌، حکم بازگشت به عقاید نا کاملی را دارد که
در به طور عمومی هنر نوین را تا این جایگاه کشانده . . . .
داشتن آموزشگاه برای نقاشی ناممکن است؛ فقط نقاشان هستند.

Le Désespéré

مدارس هیچ فایده‌ای ندارند به جز تشخیص روش‌های تحلیلی هنر. هیچ مدرسه‌ای قادر به پافشاری بر روی یک شیوه در انفصال نیست. نقاشی نمی‌تواند بدون افتادن به دام انتزاع ، به یک جنبه جزئی از هنر، مثل طراحی ، رنگ‌آمیزی ، تركیب‌بندی یا هر چیز دیگر خارق‌العاده دیگری تقلیل یابد. چرا که هنر متشکل از تمامی‌این ها در کنار یکدیگر است.
من،بنابراین، قادر به تاسیس آموزشگاه‌، شکل بخشی شاگردان، و آموزش این یا آن سنت جزئی از هنر نیستم.
من فقط می‌توانم برای برخی از هنرمندان ،که همکاران من خواهند بود و نه شاگردانم ، روشی را که، به نظرم، از یک فرد یک نقاش می سازد، و خود من به شخصه سعی کرده‌ام از اولین روزها بدان پایبند باشم را شرح داده و کنترل کامل فردیت‌ و آزادی کامل بیان هر فرد را، در استفاده از این روش، به خودش واگذارم. برای نیل به این مقصود، ساماندهی یک استودیوی تعاونی،با یادآوری آن همکاری‌های بسیار مثمر ثمری که در استودیوهای دوران رنسانس رخ می‌داد ، مطمئناً می‌تواند مفید باشد و منجر به پیدایش دورانی تازه در نقاشی مدرن گردد، و من برای رسیدن به این هدف مشتاقانه هر چیز که از من طلب کنید تقدیم خواهم کرد.
با عمیق‌ترین احترامات
گوستاو کوربه
۲۵ دسامبر ۱۸۶۱

زنی با جوراب‌های سفید | گوستاو کوربه

ژان دزیره گوستاو کوربه (به فرانسوی: Jean Désiré Gustave Courbet) (زادهٔ ۱۰ ژوئن ۱۸۱۹ – درگذشته ۳۱ دسامبر ۱۸۷۷) در ایران معروف به گوستاو کوربه، نقاش فرانسوی بود که رهبر جنبش رئالیسم یا واقع‌گرایی در نقاشی قرن نوزدهم فرانسه به‌شمار می‌آمد. جنبش واقع‌گرایی با ظهور مکتب رمانتیسم در اروپا مرتبط بود و با نقاشی‌های نقاشان بزرگی همچون تئودور ژریکو و اوژن دولاکروا مشخص می‌شد. این جنبش با کارهای گروهی از هنرمندان برجستهٔ برخاسته از مدرسه باربیژون Barbizon و با نقاشان سبک امپرسیونیسم (دریافتگری) مشخص می‌شود.

خوابیده‌ها یا خواب (به فرانسوی: Le Sommeil)، عنوان یک تابلوی نقاشی رنگ و روغن روی بوم اثر هنرمند مشهور فرانسوی گوستاو کوربه است که در سال ۱۸۶۶ ترسیم شده‌است. این نقاشی لزبینیسم یا دفع شهوت یک زن با زن دیگر را نشان می‌دهد. این تابلوی نقاشی مانند تعدادی از دیگر آثار این هنرمند نظیر سرمنشأ جهان، تا سال ۱۹۸۸ میلادی، تحت هیچ شرایطی مجاز به نمایش عمومی نبود.

سرمنشأ جهان (به فرانسوی: L’Origine du monde)، یک نقاشی رنگ روغن روی بوم، اثر هنرمند معروف اهل فرانسه، گوستاو کوربه است که آن را در سال ۱۸۶۶ کشیده‌است. این نقاشی تصویر کلوزآپی از اندام تناسلی و شکم یک زن برهنه است که در بستر دراز کشیده و پاهای خود را گشوده‌است. در کادربندی نقاشی، بدن برهنهٔ زن، سر و بازوان او، و همین‌طور قسمت پایینیِ پاهایش خارج از مشاهدهٔ بیننده قرار دارد، و به‌این‌ترتیب بر جنبهٔ جنسی و شهوانی موضوع تأکید شده‌است.

اغواگر خفته (فرانسوی: Femme nue couchée‎) یک نقاشی رنگ روغن بر روی بوم اثر هنرمند رئالیست فرانسوی گوستاو کوربه است، این نقاشی نام‌های متعددی به خود دیده از جمله افسونگر خفتهٔ برهنه یا زن برهنهٔ خمیده اما معمولاً با نام اغواگر خفته از آن یاد می‌شود، نقاشی در سال ۱۸۶۲ طرح گردید و نمایانگر یک دختر جوان با موهای تیره است که به شکل خمیده بر روی نیمکت دراز کشیده در حالی که تنها یک لنگه کفش و جوراب ساق‌بلند سفید به پا دارد.

پشت سر او پرده‌ای به چشم می‌خورد با حالت کشیده که زمینه‌اش پنجره‌ای بسته و نمایانگر آسمانی پوشیده از ابر است، اتفاق نظر بر این است که این اثر احتمالاً تحت تاثیر فرانسیسکو گویا و نقاشی ماجای برهنه می‌باشد که بسیار به قطعیت نزدیک است و اجماع زیادی در بین هنرمندان و منتقدین بر سر آن وجود دارد. نقاشی در ابتدا به الکساندر لویی فیلیپ ماری ‏(en)‏ تعلق داشت و بعدها توسط مارسل نِمِس ‏(en)‏ در سال ۱۹۱۳ خریداری شد،

در تاریخ ۹ نوامبر ۲۰۱۵ این نقاشی در حراجی با قیمت ۱۵/۳ میلیون دلار آمریکا فروخته شد که توانست رکورد فروش چهار نقاشی قبلی کوربه را بشکند

در مجموع کوربه نقش و جایگاه مهمی در نقاشی قرن نوزدهم فرانسه دارد و به عنوان یک هنرمند خلّاق و مبتکر که به ارائهٔ تفسیرهایی پررنگ از واقعیت‌های اجتماعی در کارهایش تمایل دارد، شناخته می‌شود.

جملات زیر از جمله بیانات مشهور وی هستند:

من پنجاه سال عمر کرده‌ام و در این پنجاه سال، من همواره در آزادی زیسته‌ام. پس به من رخصت دهید که زندگیم را در آزادی به پایان برسانم؛ و بگذارید تا در هنگامی که من مُرده‌ام، درباره‌ام این‌گونه سخن گفته شود: «او به هیچ مدرسه‌ای، به هیچ کلیسایی، به هیچ نهادی، به هیچ آکادمی، و به هیچ رژیمی تعلق نداشت به جز رژیم آزادی»

Femme nue couchée, 1862
Le Sommeil (Sleep), 1866, Petit Palais, Musée des Beaux-Arts de la Ville de Paris
Woman with a Parrot, 1866, Metropolitan Museum of Art, New York
Les Bas Blancs, (Woman with White Stockings), 1864, Barnes Foundation
La Font (The Source), 1862, Metropolitan Museum of Art
The Woman in the Waves, 1868, Metropolitan Museum of Art, New York
Nude Woman with a Dog (Femme nue au chien), c. 1861–62, Musée d’Orsay, Paris
The Source, 1868, Musée d’Orsay
The Artist’s Studio (L’Atelier du peintre): A Real Allegory of a Seven Year Phase in my Artistic and Moral Life, 1855, 359 cm × 598 cm (141 in × 235 in), oil on canvas, Musée d’Orsay, Paris