آخرین نفس‌های هيتلر چگونه گذشت.

برای ساکنان پناهگاه زیرزمینی خصوصی هیتلر خبری ناخوشایندتر از این نمی توانست وجود داشته باشد، ارتش شوروی با چنان سرعتی در حال پیشرفت بود که حالا چند صد متری بیشتر با حصار محوطه پناهگاه فاصله نداشت.

ایستگاه راه آهن اشلیتزشر در همان حوالی قبلا اشغال شده بود. تیرگارتن هم دست شوروی بود و تونل وس استراس هم به زودی تصرف میشد. طولی نمی کشید که به پناهگاه هجوم می آوردند و پیشوا دستگیر می شد. هیتلر به خوبی می دانست که رایش سوم اخرین نفس های خود را می کشد. اولین ساعات بامداد ۲۸-۲۹ آوریل ۱۹۴۵، هیتلر یکی از افسران وفادارش به نام والتر واگنر را به اتاق کنفرانس خصوصی اش دعوت کرد. واگنر شهردار بود و طبق قانون این اجازه را داشت که دو نفر را به ازدواج رسمی هم در آورد. هیتلر اعلام کرد که قصد دارد بدون فوت وقت با معشوقه قدیمی اش، اوا براون ازدواج کند.

مقدمات زیادی برای مراسم فراهم نشد، چون وقت زیادی برایشان باقی نمانده بود.هردو اعلام کردند که از نژاد خالص اریایی هستند و هیچ بیماری ارثی ای ندارند. سپس موافقت خود را با ازدواج به زبان آوردند و شهردار آنها را زن و شوهر اعلام کرد. تازه عروس و تازه داماد به راه افتادند و منشی های وفادار هیتلر، به آنها تبریک گفتند. بعد همگی در کنار هم نشستند، شامپاین نوشیدن و از گذشته های خوش صحبت کردند. وقتی هیتلر از خود*کشی قریب الوقوع خود گفت صحبت هایشان حالتی غم زده به خود گرفت. او گفت سوسیالیسم ملی مر*ده است و هرگز احیا نخواهد شد.

اوایل صبح روز ۲۹ آوریل اخبار تکان دهنده ای به هی*تلر رسید که عزم او را برای کشتن خودش جزم کرد. پارتیزانها موسولینی و معشوقه اش، کلارا پتاچی، را 1ع*دام کرده و جنازه هایشان را در میدان پیاتساله لورتوی میلان از پا آویزان کرده بودند. هیتلر فریاد زد: «من به دست دشمنی نخواهم افتاد که برای منحرف کردن ذهن توده های آشفته خود نیاز به مضحکهای جدید دارد.» او بعداز ظهر همان روز بلوندی، سگ گرگی مورد علاقه اش، را مسموم کرد و کش*ت. دو سگ دیگرش را با گلوله از پا در آورد. سپس میان منشیهایش کپسول های سیانید پخش کرد تا اگر نیاز شد از آن استفاده کنند

در همین حین اظهار تأسف کرد از اینکه هدیه خداحافظی بهتری به آنها نداده است و می گفت آرزو داشته ژنرال هایش در جنگ با استالین به اندازه منشی هایش وفادار و قابل اعتماد باشند. در ساعت دو و نیم صبح، هنگامی که هیتلر از اقامتگاه شخصی اش بیرون آمد، حدود بیست نفر از خدمتگزاران و ادای احترام دور او حلقه زدند او آخرین خداحافظی ها را با آنها کرد و سپس به اقامتگاهش بازگشت. شکی برای کسی باقی نمانده بود که پیشوا مصمم است خود را بکشد. با این حال زمانی که خورشید روز بعد آسمان را روشن کرد، هیتلر هنوز زنده و بود و گزارش های نظامی رسیده از وضعیت برلین را بررسی می کرد. حتی در ساعت دو بعدازظهر ناهار را با دو نفر از منشی هایش خورد اما در همین حین، اتو گونشه ، آجودان اس اس هیتلر، طبق دستور او مشغول تهیه دویست لیتر بنزین بود. بعد از صرف غذا، هیتلر به همراه همسرش از اقامتگاه خصوصی اش بیرون آمد. مراسم خداحافظی دیگری این بار با مارتین بورمان، یوزف گوبلز و دیگران برگزار شد. اوا براون تراودل یونگه را در آغوش گرفت و به او گفت: «کت خز من را یادگاری نگه دار. من همیشه زن های خوش لباس را دوست داشتم. سپس هیتلر برای بار آخر به سمت گروه کوچک برگشت و گفت: «همه چیز تمام شده، خداحافظ.»

اوا را به اتاق خصوصی اش هدایت کرد و لحظاتی بعد صدای شلیک گلولهای شنیده شد. گروهی که برای خداحافظی در راهرو جمع شده بودند چند دقیقه ای صبر کردند و بعد وارد اتاق شدند. هیتلر غرق در خون روی کاناپه دراز کشیده بود. او اسلحه را در دهان خود گذاشته و شلیک کرده بود.

اوا براون هم روی مبل افتاده بود. اسلحه رولوری کنارش بود که از آن استفاده نکرده بود.او در عوض باسم خودش را کسته بود. دو نفر از افراد اس اس به اتاق احضار شدند. یکی از آنها هاینتس لینگه، پیشکار وفادار هیتلر، بود. این دو نفر جسد هیتلر را در پتویی پیچیدند و به محوطه بیرونی بردند.

براون هم بیرون برده شد. یکی از افرادی که جسد را حمل می کرد اشاره کرده است که او لباس ابریشمی آبی رنگی بر تن داشته و موهایش را بلوند کرده بود. هر دو جسد آغشته به بنزین و سوزانده شدند. گروه کوچک سوگواری که این صحنه را تماشا می کرد سلام نازی داد و سپس به پناهگاه برگشت.

صدای مهیب توپخانه شوروی که از پشت دیوارهای پناهگاه شنیده می شد، صحنه سوختن اجساد را وهم آورتر می کرد. اجساد درست نمی سوختند، به همین خاطر بنزین بیشتری روی آن ها ریخته شد. حتی بعد از چندین ساعت، زمانی که بیشتر گوشت بدن سوخته بود، استخوان قلم پای سیاه شده هیتلر هنوز دیده میشد.

کمی قبل از نیمه شب، زمانی که نیروهای شوروی به نزدیکی پناهگاه رسیده بودند، دو جسد زغال شده را در گودالی که بر اثر بمب ایجاد شده بود گذاشتند و رویشان را با خاک پوشاندند. طبق گزارش روس ها، سربازان شوروی بعد از تصرف پناهگاه، اجساد را از خاک بیرون آوردند و آنها را به ماگدبورگ در آلمان شرقی منتقل کردند. ادعا می شود افسران کا گ ب نهایتا بهار ۱۹۷۰، در ماگدبورگ جسد هیتلر را از بین بردند. با این حال داستان همین جا به پایان نمی رسد. دو تکه از استخوانهایش، یعنی استخوان فک و جمجمه، نگه داشته شدند.

آنها را آخرین بار در آوریل ۲۰۰۰، در نمایشگاهی در آرشیو فدرال روسیه در شهر مسکو، به نمایش گذاشتند.

به جستجو و کشف تم هایی در زمینه دین، فانتزی گروتسک وار و اروتیسیسم


امیل نولده (به آلمانی: Emil Nolde) (زادهٔ ۷ اوت ۱۸۶۷ – درگذشتهٔ ۱۵ آوریل ۱۹۵۶)، یک نقاش آلمانی بود. او یکی از اولین نقاشان اکسپرسیونیسم و یکی از نقاشان بزرگ آبرنگ قرن ۲۰ام بود. تابلوهای آواز زن جوان (۱۹۰۶)، باغ گل (۱۹۰۸)، باغ آنا وید (۱۹۰۷)، تراکم ابر (۱۹۲۷)، آفتابگردان بزرگ (۱۹۲۸) و گل و ابرها (۱۹۳۳) از مهم‌ترین آثار اوست.[۱] نولده به خاطر انتخاب رنگهای پر معنی و رسایش مشهور است. قرمز پر رنگ و زرد درخشنده اغلب در کارهایش دیده می‌شود که یک حالت درخشنده و نورانی به کارهایش می‌دهد، در غیر اینصورت کارهایش تاریک و محزون است.


نولده در یکی از دهکده‌های آلمان به دنیا آمد و در همان‌جا نیز درگذشت. پدر و مادر او پروتستان بودند. او از سال ۱۹۰۲ شروع به نقاشی کرد. از سال ۱۹۰۶ تا ۱۹۰۷ او یکی از اعضای گروه هنری بروکه بود. او یکی از حامیان حزب نازی از اوایل دههٔ ۱۹۲۰ بود. او عقاید منفی خود را راجع به هنر یهودی بیان می‌کرد و به اکسپرسیونیسم توجه خاصی مبذول می‌داشت تا یک روش آلمانی باشد. با این حال هیتلر هیچ‌کدام از شیوه‌های هنر مدرن را نپذیرفت و آن را هنر مبتذل می‌دانست و کارهای نولده رسماً توسط رژیم نازی محکوم شد. بعد از آن زمان حدود ۱۰۰۰ اثر هنری او از موزه‌ها برداشته شد و اجازه نداشت که نقاشی کند، حتی به صورت اختصاصی. با این وجود او صدها اثر آبرنگ خلق کرد که آنها را «نقاشی‌های نقاشی نشده» نامید. بعد از جنگ جهانی دوم نولده دوباره مورد توجه و احترام قرار گرفت. کارهای آبرنگی او شامل مناظر طبیعی آلمان می‌باشد.

امیل نولده نقاشی نوگرا بود و مانند بیشتر هنرمندان نوگرا با دشمنی و نفرت نازیان روبرو شد؛ اما او این خصومت را «سوءتفاهم و بی‌عدالتی تلخ» دانسته است. هنرمند در آن زمان ۷۱ ساله بود.

هواداری از آدولف هیتلر
در ۹ اکتبر ۲۰۱۳ (۱۷ مهر ۳۹۲) آرشیوی قدیمی در سویس سندی یافت شد که گرایش امیل نولده را به ایدئولوژی ناسیونال سوسیالیسم (مرام حزب نازی) ثابت می‌کند. طبق سندی از سال ۱۹۳۸ که در اختیار روزنامه آلمانی «دی سایت» قرار گرفته، نقاش بزرگ اکسپرسیونیست نه تنها یک ضدسامی سرسخت بوده، بلکه به آدولف هیتلر، رهبر حزب ناسیونال سوسیالیسم آلمان، ایمان راسخ داشته است.

در این سند امیل نولده با افتخار و آشکارا از «اعتقاد» خود به «رهبر بزرگ آلمان آدولف هیتلر» سخن می‌گوید.