فراواقع‌گرایی

فراواقع‌گرایی یا سوررئالیسم (به انگلیسی: Surrealism) یکی از جنبش‌های هنری قرن بیستم است. سوررئالیسم به معنی گرایش به ماورای واقعیت یا واقعیت برتر است. زمانی که دادائیسم در حال از بین رفتن بود، پیروان آن به دور آندره برتون که خود نیز زمانی از دادائیست‌ها بود، گرد آمدند و طرح مکتب جدیدی را پی ریزی کردند. این شیوه در سال ۱۹۲۲ به‌طور رسمی از فرانسه آغاز شد و فراواقع‌گرایی نامیده شد. این مکتب بازتاب نابسامانی‌ها و آشفتگی‌های قرن بیستم است. سوررئالیسم را می‌توان یک جنبش هنری-اجتماعیِ بنیادستیز به‌شمار آورد. میل به ایجادِ دگرگونی در زندگی روزمره از طریق آشکارسازی امرِ شگفت‌انگیز و تصادفی عینیِ نهفته در نظم ظاهریِ واقعیت دانست.

این جنبش در عمل با انتشار مجلهٔ انقلاب فراواقع‌گرا توسط برتون آغاز شد. سالوادور دالی، رنه ماگریت و لویی آراگون از جمله سوررئالیست‌های مشهور هستند. نقاشان بزرگی که به این جنبش پیوستند (همچون ارنست، دالی، ری، آرپ، میرو، دوشان، تانگی و…) به نقش‌پردازی دقیق صحنه‌های خیالی و بدون منطق، و جان‌بخشی اشیای روزمره و تبدیل آنها به موجودات عجیب پرداختند. تلاش آنها بر این بود که با خودکاری روانی میدانی را برای بروز ناخودآگاهشان در نقاشی فراهم کنند.

ماکس ارنست، فیل سولاوسی، ۱۹۲۱، تیت لندن

فراواقع‌گرایی (سوررئالیسم) محصول تغییرات بعد از جنگ جهانی اول و فراموشی دادائیسم بود که از سال ۱۹۲۱ آغاز شد. ظهور سوررئالیسم زمانی بود که نظریه‌های فروید روانکاو اتریشی دربارهٔ ناخودآگاه و رؤیا و واپس‌زدگی (سرکوب)، فرهیختگان اروپا را به خود مشغول کرده بود.

برپایه بیانیه بنیان‌گذاری این مکتب که آندره برتون نوشت، یکی از اهداف آن آشتی میان واقعیت و رویا برای رسیدن به یک واقعیت مطلق یا فراواقعیت بود. برتون در جنگ نخست جهانی به‌عنوان روانشناس در یک بیمارستان جنگی خدمت کرده بود و با دیدگاه‌های روانکاوانه فروید درباره تحلیل رویا و لایه‌های پنهان ناخودآگاه آشنایی داشت. آندره برتون و لویی آراگون که هر دو پزشک بیماری‌های روانی بودند از تحقیق‌های فروید الهام گرفتند و پایه مکتب جدید خود را بر فعالیت ضمیر ناخودٱگاه بنا نهادند.

نخستین کتاب سوررئالیستی با عنوان میدان‌های مغناطیسی در سال ۱۹۲۱ به قلم آندره برتون و یکی از همکارانش منتشر شد.

This is not a pipe – Treachery of images by Rene Magritte

در ایران
نخستین کسی که نقاشی فراواقع‌گرایی (سوررئالیسم) را به ایران وارد کرد، امین‌الله رضایی بود که معروف‌ترین آن‌ها را می توان در نشریات کانون نویسندگان ایران مشاهده نمود.

هوشنگ ایرانی نخستین شاعر ایرانی است که این مکتب ادبی را بصورت یک سبک آوانگارد در شعر معاصر ایران مطرح کرد و سبک او توسط مخالفانش با الهام از یکی از اشعار ایشان به جیغ بنفش موسوم شد. از پیروان هوشنگ ایرانی می‌توان به سهراب سپهری و احمدرضا احمدی و بیژن الهی اشاره کرد.

اصول فراواقع‌گرایی

سوررئالیسم با جایگزینی مفهوم واقعیت برتر به جای عصیان و نفی موجود در دادائیسم شکل گرفت «سوررئالیسم مشکل پر توقعی است که فقط عضویت دربست و پیروی کامل را می‌پذیرد» این مسلک در حوزه‌های مختلف فلسفی رویکردهای زیر را اختیار کرده‌است:

  • فلسفه علمی که همان رویکرد فروید به روانکاوی است.
  • فلسفه اخلاقی که با هرگونه قرارداد مخالف است.
  • فلسفه اجتماعی که می‌خواهد با ایجاد انقلاب سوررئالیستی بشریت را آزاد کند.

شعر در سوررئالیسم مرتبهٔ ویژه‌ای دارد و پیروان این مکتب کوشیده‌اند که جهان بینی خود را از طریق شعر انتقال دهند. در واقع شعر را، رکن اساس زندگی می‌دانند زیرا عقیده دارند که شعر باید و می‌تواند مشکل زندگی را حل کند. فلسفه اجتماعی سوررئالیسم، شعار سعادت بشری را دارد و می‌خواهد آدمی را از قید تمدن سودجوی کنونی نجات بخشد، در عین اینکه بازگشت به گذشته را هم نمی‌پذیرد. در اصل از مواد مرام نامهٔ این مکتب به خوبی می‌توان دریافت که بنیان‌گذاران این مکتب در اندیشهٔ رهایی از هر نوع اسارتند و هدف آن‌ها در وهلهٔ اوّل پاشیدن آبی بر جنگ بوده‌است.

René Magritte, The Lovers, 1928

دایره های قرمز و روانشناختی جنسی

“یایومی کوزاما” مادر همه شکل‌های خال‌خالی است. او در زمینۀ ایدۀ تجمع و انباشتگی که یک مفهوم آوانگارد در اواخر 1950 است کارکرده است که وارد ترکیب چند شی باهم شده است.

“ارمان” هنرمند مردی بود که سبک تجمع را برای اولین بار معرفی کرد اما “کوزاما” این مفهوم را با پیچ‌و‌تاب زنانه دگرگون کرد. “ارمان” استدلال می‌کند که یک کفش پاشنه بلند شاید تداعی یک معنای اجتماعی داشته باشد اما 30 عدد کفش پاشنه‌بلند که همگی در یک کیسۀ پلاستیکی روی هم تلمبار شده باشند شکل و تاثیر خود را از دست می‌دهند. پس اگر اندام مردان قدرت داشته باشد این اثر کوزاما آن را زیر سوال می‌برد که یک اتاق پر از اشیایی با اندام‌های مردانه را نشان می‌دهد که در دیوارهای آینه‌ای تا بی‌نهایت هم منعکس شده‌اند و قدرت خود را از دست داده‌اند. آثار کوزاما از آزادی جنسی دفاع می‌کنند، او در آخرین اثرش بدن خود را به عنوان یک بوم نقاشی به کار برده است. او در شکل‌گیری این سبک از هنر فمینیست در دو دهه آینده پیشگام است.

آثاری را در قرن بیستم خلق کرده که جنبش اکسپرسیونیست (Expressionist movement) را تحت تاثیر قرار داد. وی در زمینه های نقاشی، مجسمه، کلاژ، هنر محیطی و چیدمان کار می کند. وسواس فکری او در کارهایش تکرار تجمع و پراکندگی بوده و به همین خاطر، خود را یک هنرمند خلاق وسواس خطاب می کند. آثار وی، معمولا در زمینه هنرهای مفهومی (conceptual art) است و می توان برخی صفات مینی مالیسم، فمنیسم، سورئالیسم، پاپ آرت و اکسپرسیونیسم انتزاعی را در آثارش مشاهده کرد. در برخی از آثار این بانوی ژاپنی معروف، شرح حال روانی و جنسی ایشان قابل درک است. وی علاوه بر آثار هنری، در زمینه نویسندگی نیز فعال است و رمان و کتاب شعری از خود نیز منتشر کرده که مخاطبان بسیار دارد. وی، مدت طولانی دچار بیماری روانی بود و با مشکلات جدی مواجه شد. یکی از آثار کوساما در نوامبر ۲۰۰۸ میلادی، در حراجی معروف کریستی نیویورک، به قیمت ۵.۱ میلیون دلار به فروش رفت که رکوردی برای یک بانوی هنرمند زنده به شمار می رود. او دچار وسواس فکری بوده و دلیل این بیماری، مربوط به دوران کودکی ایشان در ژاپن اعلام شده که مدام تحت تعرض و آزار جنسی قرار گرفت. او حتی در زمان کودکی، توسط خانواده و اطرافیانش مورد ضرب و شتم قرار داشت و به نظر می رسد، کودکی پر چالشی را تجربه کرده است.

نودآرت‌های فراوان و پرفورمنس‌های بسیاری با بدن‌های برهنه زیر نظر و به کارگردانی او اجرا شده‌اند. موزه‌های بسیاری در دنیا مالک آثار او هستند و مجسمه‌های پرتعدادی نیز برای اماکن عمومی ساخته است. از طرفداران جدی حقوق همجنسگرایان است و چند پرفورمنس هم برای این منظور اجرا کرده است. یکی از مشهورترین آثارش که در عکس‌های دوم و سوم می‌توانید دو نمونه‌ش را ببینید، «تالار آینه‌ بی‌کرانه» نام دارد که درواقع اجرا در اتاق‌های بزرگی است که با آینه، ال‌ئی‌دی و نورهای چشمک‌زن و ثابت و در بعضی اجراها مجسمه‌های فرمال، چنان تزیین شده‌اند که حسی از بی‌کرانگی را القا می‌کنند. مخاطب از دری پنهان به اتاق وارد شده و پس از بسته شدن در، میان این فضای خیال‌انگیزِ سورئال گم می‌شود. عکس اول تصویری امروزی ازاو درمیان مجسمه‌های فالیک مشهورش است. کلاه‌گیس قرمزی که بر سر دارد و لباسهای خالدارش سالهاست که جزیی از برندینگ شخصی او برای عرضه ظاهری به جهانند

از کودکی عاشق این بودم که گوشه‌ای بنشینم و نقاشی کنم اما مادرم اجازه نمی‌داد. او می‌گفت باید خودم را برای خانه‌داری و شوهرداری و ازدواج با مردی ثروتمند آماده کنم. مادرم در سال‌های ابتدایی شکل‌گرفتن شور و اشتیاقم در مورد هنر و نقاشی، در همان روزهای قشنگ کودکی، همه قلم‌موها، بوم‌ها و نقاشی‌هایم را دور ریخت.» این ابتدای سرگذشت یکی از مشهورترین زنان نقاش ژاپن است که دست‌کم هشت دهه از زندگی‌اش را طرح زد، نقاشی کشید، مجسمه ساخت، شعر گفت و به مرکز بیماران اختلالات ذهنی رفت تا مغز و روح ناآرامش را درمان کند. او می‌گوید ترس‌های نقاشی‌شده‌اش همانقدر که مشهورش کرد، بیمارش هم کرد: «آنقدر نقاشی کشیدم، آنقدر کار کردم و آنقدر خودم را در دنیای بی‌کران وسواس و ترس و نقطه و نور و تاریکی حل کردم، که روزی احساس کردم دارم از خستگی می‌میرم.