در مذمت فمینیسم عامیانه

هرآنچه از خرد و استدلال تهی شده باشد، در معرض فساد و تباهی و البته ملعبه اصحاب قدرت قرار خواهد گرفت. این مقاله هم به نقد فمینیسم عامیانه می پردازد و هم آنچه شاید بتوان نام فمینیسم آکادمیک را روی آن گذاشت. هر دوی آنها در تعارض و تقابل با فمینیسم به مثابه یک جنبش اعتراضی و رهایی بخش قرار دارند. عوام الناس مفاهیم را نمی فهمند و از جمله مفهوم حق را. بنابراین برای آنها ساده است که فمینیسم به مثابه جنبشی برای دفاع از حقوق زنان را به جنبشی برای دفاع از زنان تبدیل کنند. دفاع از حقوق یک نفر به معنای دفاع از شخصیت، رفتار یا عقاید وی نیست. بحث دفاع از حقوق با بحث دفاع از شخصیت یا رفتار و منش افراد کاملا متفاوت است. اما من باب بحث درباره زنانگی: فمینیسم عامیانه زنانگی را در برابر مردانگی ستایش می کند، حتی از چیز مبهم و بی معنایی به نام تفکر زنانه سخن می گوید. برعکس، فمینیسم باید مخالف زنانگی باشد. زنان خود قربانیان زنانگی هستند.

«زنان مسلمان – تزارها، بیگ‌ها و خان‌ها حقتان را از شما می‌گیرند.» یک پوستر چاپ شوروی در باکو، ۱۹۲۱

هیچ فضیلت و ارزشی در زنانگی وجود ندارد. در واقع اصلا رذیلت محض است که رفتار، شخصیت، منش و عقاید کسی از جنسیت یا جنس اش متاثر باشد. فمینیسم اکادمیک با فمینیسم عامیانه در این خلط مبحث شریک جرم است و دفاع از تنانگی، سطحی بودن و مفهوم پردازی های جعلی و غیرعقلانی را به عنوان زنانگی ستایش می کند. تمام هدف ما باید این باشد که رفتار و ساختارهای اجتماعی ما مبتنی بر عقلانیت باشد و نه تعیناتی مانند موقعیت جغرافیایی، تاریخی، طبقاتی، جنسی، فیزیولوژیکی و هرچیز دیگری که اساسا قدرت و حق انتخاب و آزادی ما را محدود و مقید می کند. برعکس آنچه در دستور کار فمینیسم عامیانه و آکادمیک قرار دارد، هدف ما باید جدا کردن انسانهایی تحت عنوان زن، از زنانگی جعلی، ساختگی و محدود کننده باشد و نه ستایش زنانگی تحت عنوان دفاع از زنان.این خلط مباحث، در موارد نیز دیگر صادق است و فرمول کلی این مغلطه چنین است که مبارزه علیه ظلم را با ستایش قربانی اشتباه می گیرد. دفاع از مظلوم برای رسیدن به حقوق خویش، به معنای ستایش وی نیست. وقتی این را می گویم احتمالا اکثر شما با این جمله موافق هستید، ولی وقتی به مصادیق آن برمی خورید قادر به تشخیص و تمیز نیستید. درد این است. زنانگی باید شدیدا مورد نقد قرار گیرد، درست همانطور که مردانگی. زنانگی و مردانگی هر دو انسان را قربانی می کند. زنان و مردان به این زنانگی و مردانگی چسبیده اند به طوریکه اگر رفتارشان مطابق این کلیشه نباشد، نابه هنجار تلقی خواهند شد.با این حال، زنانگی یا زنانه کردن به یک تاکتیک قدرت نیز تبدیل شده است. برای مراکز خرید مهم است که فضای شهری پیرامونی زنانه باشد. آنها به مضامین نهفته در زنانگی، به خرید کردن و افاده داشتن و فضل فروشی و تمایل غریب به مصرف خودستایانه، نیاز دارند. سیاست حاکم بر فضای شهری، تلاش می کند شهر را زنانه کند. یک مثال دیگر پدیده مهاجرت و پناهندگی است که مدافعین آن تلاش می کنند، آن را زنانه جلوه دهند. قربانیان جنگ از نظر آنها زنان و کودکان هستند، مهاجرین به صورت زنان فراری و آسیب پذیر به تصویر کشیده می شوند. در ظاهر این یک تاکتیک خوب برای دفاع از محرومین به نظر می رسد اما در واقعیت، به این منجر می شود که مهاجرینی که با این تصویر مطابقت نداشته باشند ( یعنی آسیب پذیر، قربانی، تو سری خور و محتاج کمک نباشند)، راحت تر به صورت مجرم یا پرخاشگر به تصویر کشیده شوند. این کلیشه، قاعده را به «استثنای غالب» تبدیل می کند. اگر شما مهاجر یا پناهنده را آسیب پذیر، محتاج کمک و درمانده به تصویر بکشید، از وی دفاع نکرده اید بلکه تنها وی را مجبور کرده اید که با این تصویر خود را مطابقت دهد. در عمل، وی را خلع سلاح کرده اید. همین در مورد زنان صادق است. اگر شما از زنان به خاطر زنانگی اش ستایش کنید، در عمل، توانایی واقعی اش را از وی گرفته اید.فقرا نیز در معرض این زنانه شدن مداوم قرار می گیرند. تصویر فقیر هرچه بیشتر با زنان تنها یا مجردی به تصویر کشیده می شود که برای امرار معاش خانواده به سر کار می روند یا در هنگام کار آزار و آسیب می بینند. معتادین، مجرمین جرم های سبک، خرده فروشان مواد مخدر، الکلی ها و هرکسی که با این تصویر از فقیر مطابقت نداشته باشد، براحتی از دایره حمایتی به دور انداخته می شوند. بوروکراسی آنها را به ارباب رجوع سازمان ها و نهادهای حمایتی خود تبدیل می کند و به این ترتیب، آنها وارد یک پروسه اصلاح می شوند. تصور بر این است که خیلی منصفانه است که آنها به جای مجرم به چشم بیمار یا فرد ناتوان نگریسته شوند. اما این یک خشونت و سرکوب تمام عیار است. قرن ها پیش، فقر یک ارزش به شمار می رفت و تحت عنوان عدم نیاز به تعلقات مادی ستایش می شد. اکنون فقیر، زنانه شده است. همان مکانیزمی که زنان را با زنانگی سرکوب می کند به سراغ فقرا و مهاجرین و پناهندگان نیز رفته است. فمینیسم عامیانه و آکادمیک از درک این مسائل عاجز هستند و در واقع خودشان بخشی از مشکل هستند. زنانگی گاردی است که به زنانی که دچار این فمینیسم عامیانه هستند، کمک می کند تا رفتار پرخاشگر و احمقانه خود را به رنگ فمینیسم در آورند. نیازی به گفتن نیست که آنها هیچ درکی از نظریه پردازی، مفهوم پردازی و تمیز مسائل ندارند و اصلا متوجه نیستند که تضاد اصلی برای رفع، تضاد انسان و جنسیت است.

منبع