اين اهميت دادن است که سخت دشوار است


پیام فتوحیه پور:مصيبت به شکل فشرده و متمرکزش، چيزي مثل زلزله، و قرابت و نزديکي آن، چيزي مثل زلزله در بخشي از خاک کشور ، انگيزشي بزرگ ايجاد مي کند. اين انگيزش بعد از چند روز به طور طبيعي رنگ مي بازد. مصيبت ديده گان، مثل هر مصيب ديده ي ديگري، ياد مي گيرند با شرايط جديد ادامه بدهند. اما مصيبت هميشه هست، پراکنده و ناملموس. هميشه و هر روز کساني هستند که زندگي زهرناکي را بايد تجربه کنند. ديده نمي شوند يا در چشم اندازهميشه گي بخشي از منظره هستند. چقدر مي شود به همه چيز اهميت داد؟ چقدر توان در نهاد انسان هست که او را هميشه متوجه ديگري کند و دردهايش؟ آيا هيچ وجه اخلاقي وجود دارد که بشود به اتکاي به آن ناديده گرفتن ديگري را موجه دانست؟ همه مي دانيم که راحت مي توانيم به ناتواني خود از اهميت دادن به ديگري رضايت دهيم. کودکان کار، کارگران اخراجي، ورشکسته ها، مال باخته ها، تجاوز شده ها، معلول ها، بي سرپرست ها، پناهنده ها، فراري ها، معتادها، بيمارها ، از کار افتاده ها، بازنشسته هاي کم در آمد، هميشه انگار زلزله مي آيد. زلزله مي آمده است. زلزله خواهد آمد. هيچ وقت زمين از لرزيدن باز نايستاده بود. اين اهميت دادن است که سخت دشوار است