باد از هر سو که می خواهد بوزد، برایم مهم نیست. اصلا مهم نیست.

فرِدی مرکوری (به انگلیسی: Freddie Mercury؛ زاده‌شده با نام فرخ بلسارا؛ (به گجراتی: ફરોખ બલ્સારા) با تلفظ Pharōkh Balsārā؛ زادهٔ ۵ سپتامبر ۱۹۴۶، درگذشته در ۲۴ نوامبر ۱۹۹۱)موسیقی‌دان، خواننده و آهنگ‌ساز اهل بریتانیا بود که عمدتاً به عنوان خواننده و ترانه‌نویس اصلی گروه سبک راک کوئین شناخته می‌شود. اجراهای پرشور او، لباس‌های عجیب و غریب و ترانه‌های به‌یادماندنی‌اش، همراه با سیالیت جنسی و مرگ زودهنگامش به دلیل ابتلا به بیماری ایدز در سن ۴۵ سالگی، با خاطره‌های به جا مانده از موسیقی راک بریتانیا در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ میلادی گره خورده‌است.

فردی مرکوری همچنین به عنوان یک مجری روی صحنه، به خاطر داشتن یک شخصیت متظاهرانه و خودنمایانه و همین‌طور به خاطر داشتن صدایی قوی و رسا شناخته می‌شود. گرایش جنسی مرکوری از دیگر مسائل حاشیه‌ساز او بود. مرکوری به عنوان یک آهنگ‌ساز، برخی از ترانه‌های موفق و پرفروش کوئین از جمله حماسه کولی، ملکه قاتل، یکی برای دوست‌داشتن، الان جلومو نگیر، مجنون کوچکی که به آن عشق می‌گویند و ما قهرمانیم را نوشته‌است. مرکوری علاوه بر فعالیت‌هایش در گروه کوئین، به شکل انفرادی هم فعالیت می‌کرد و گه‌گاهی هم به عنوان تهیه‌کننده یا موسیقی‌دان مهمان (پیانو و آوازخوانی) برای هنرمندان دیگر به فعالیت می‌پرداخت. او به علت برونکوپنومونی که به خاطر بیماری ایدز گرفتار آن شده بود، در ۲۴ نوامبر ۱۹۹۱ و تنها یک روز پس از آنکه به صورت عمومی اعلام کرد که مبتلا به ایدز شده‌است، درگذشت.

مرکوری که از پارسیان هند بود و در زنگبار تانزانیا و در خانواده‌ای با ریشه‌های هندی و ایرانی به دنیا آمد. تا اواسط دوره نوجوانی در همان زنگبار و همین‌طور در هندوستان زندگی و رشد کرد. در سال ۱۹۹۲ و پس از مرگ وی، جایزه بریت را به خاطر کمک‌های برجسته‌اش به موسیقی بریتانیا دریافت کرد و کنسرت بزرگداشت فردی مرکوری هم در استادیوم ومبلی در لندن برگزار شد. در سال ۲۰۰۱ مرکوری به همراه دیگر اعضای گروه کوئین، به تالار مشاهیر راک اند رول، در سال ۲۰۰۳ به تالار ترانه‌نویسان مشهور، در سال ۲۰۰۴ به تالار مشاهیر موسیقی بریتانیا وارد شد، و گروه کوئین هم در سال ۲۰۰۲ ستاره‌ای در پیاده‌رو شهرت هالیوود دریافت کرد. همچنین در سال ۲۰۰۲، در نظرسنجی بی‌بی‌سی تحت عنوان انتخاب ۱۰۰ بریتانیایی کبیر، مرکوری در جایگاه ۵۸ قرار گرفت. در سال ۲۰۰۵، در یک نظرسنجی که توسط بلندر و MTV2 برگزار شد، مرکوری به عنوان برترین خوانندهٔ مرد همه دوران‌ها انتخاب شد. در سال ۲۰۰۸، نویسندگان رولینگ استونز، مرکوری را در جایگاه ۱۸ در فهرست ۱۰۰ خواننده برتر همه دوران‌ها قرار دادند.در سال ۲۰۰۹، در یک نظرسنجی توسط کلاسیک راک، مرکوری به عنوان برترین خواننده راک همه دوران‌ها انتخاب شد. آل‌میوزیک مرکوری را به عنوانی «یکی از بزرگترین سرگرمی‌سازان راک همهٔ اعصار» که «دارای یکی از برترین صداها در زمینهٔ موسیقی است»، توصیف کرد.

روابط
مرکوری در اوایل دهه ۱۹۷۰، یک رابطه طولانی‌مدت با ماری اوستین داشت که او را از طریق برایان می ملاقات کرده بود. او برای چندین سال با اوستین به‌طور مشترک در وست کنزینگتون زندگی کرد. با این حال در اواسط دهه ۱۹۷۰، مرکوری رابطه عاشقانه‌ای هم با یک مرد آمریکایی که مدیر اجرایی موسیقی در شرکت الکترا رکوردز بود، برقرار کرد. در دسامبر ۱۹۷۶، مرکوری دربارهٔ گرایش جنسی‌اش با اوستین حرف زد که نتیجه آن پایان رابطه عاشقانهٔ او با اوستین بود. مرکوری از خانهٔ مشترکی که با اوستین داشتند به خیابان دوازدهم استنفورد تراس در کنزینگتون کوچ کرد و برای اوستین هم‌خانه‌ای در همان حوالی خرید. با این حال، مرکوری و اوستین برای سال‌ها دوستان نزدیک یکدیگر ماندند و مرکوری اغلب از اوستین به عنوان تنها دوست واقعی خود یاد می‌کرد. در مصاحبه‌ای در سال ۱۹۸۵، مرکوری دربارهٔ اوستین گفت که «اکثر معشوقه‌های من ازم پرسیدند که چرا اون‌ها نمیتونن جای ماری [اوستین] رو بگیرن، این کاملاً غیر ممکنه، تنها دوستی که من داشتم ماری هست و من کس دیگه‌ای رو نمی‌خوام. از نظر من، او همسر عرفی من بود. از نظر من، این رابطه یک جور زناشویی بود. ما هم دیگه رو باور داشتیم، همین برام کافیه». او همچنین چندین ترانه در مورد اوستین سروده‌است که از جمله قابل ذکرترین آن‌ها می‌توان به عشق زندگی من اشاره کرد. آخرین خانهٔ مرکوری، به نام گاردن لژ، کاخی با معماری گرجستانی دارای ۲۸ اتاق بود که در یک باغ مانیکورکاری‌شده قرار دارد و حول آن را دیواری آجری بلند فرا گرفته‌است. این خانه که در منطقه کنزینگتون لندن قرار دارد، پس از مرگ مرکوری، به اوستین رسید. مرکوری در وصیت‌نامه‌اش، خانه‌اش را به جای شریک زندگی آن هنگامش، جیم هوتون، برای ماری اوستین به ارث گذاشته‌است و در اینباره گفته‌است که «تو همسر من بودی و به هر حال این خانه برای توست». مرکوری همچنین پدرخواندهٔ پسر ارشد اوستین بود که ریچارد نام دارد.

مرکوری در اوایل و اواسط دههٔ ۱۹۸۰، یک رابطه عاشقانه با باربارا ولنتین، هنرپیشه زن اتریشی برقرار کرد که در نماهنگ زندگی سختی است هم هنرنمایی کرده‌است. در سال ۱۹۸۵، او یک رابطه طولانی‌مدت دیگر با آرایشگری به نام جیم هوتون (زاده ۱۹۴۹، درگذشت ۲۰۱۰) آغاز کرد. هوتون که در سال ۱۹۹۰ نتیجه آزمایش ایدزش مثبت بود، در شش سال آخر زندگی مرکوری با او زندگی کرد و در هنگام بیماری به پرستاری از او پرداخت و در هنگام مرگ مرکوری هم در بالین او حاضر بود. هوتون ادعا کرده‌است که مرکوری در حین مرگش، حلقه ازدواجی که هوتون به او داده بود را دست کرده بود. هوتون در یک ژانویه ۲۰۱۰ بر اثر ابتلاء سرطان درگذشت.

رابطه با کنی اورت
کنی اورت، دی‌جی رادیو، اولین بار مرکوری را در سال ۱۹۷۴ هنگامی که او برای یک برنامه صبحگاهی در Capital London دعوت کرده بود، ملاقات کرد. آن دو به عنوان دو تن از خودنماترین و محبوب‌ترین هنرمندان بریتانیایی، ویژگی‌های مشترک فراوانی داشتند و بلافاصله تبدیل به دوستان نزدیکی برای یکدیگر شدند. اورت نقشی اساسی در موفقیت اولیه کوئین ایفا کرد. در سال ۱۹۷۵، مرکوری با یک نسخه از تک‌آهنگ حماسه کولی نزد اوت رفت. اورت که در ابتدا به عنوان یک محرم شک داشت که یک ایستگاه رادیویی پیدا شود که حاضر به پخش این ترانهٔ بیش از ۶ دقیقه‌ای باشد، به مرکوری در آن لحظه چیزی نگفت و ترانه را بر روی گردونه گرامافون گذاشت و پس از اینکه آن را شنید، به شور آمد و گفت: «فراموشش کن، این ترانه برای قرن‌ها یک ترانهٔ شماره یک خواهد بود». در حالی که Capital Radio به صورت رسمی این ترانه را نپذیرفته بود، اما اورت بی‌وقفه راجع به ترانه‌ای صحبت می‌کرد که خودش آن را شنیده بود، اما نمی‌توانست آن را پخش کند، تا اینکه ترانه به صورت «اشتباهی» شروع به پخش شدن می‌کند و اورت اظهار می‌دارد که «وای! از دستم دررفت!». خیلی زود شنوندگان با تلفن به کاپیتال هجوم آوردند و می‌خواستند بدانند که این ترانه کی منتشر خواهد شد. اورت در یک روز این ترانه را ۳۶ بار پخش کرد.

رابطهٔ آن دو در دههٔ ۷۰ صمیمی‌تر شد، اورت رایزن و مشاور مرکوری شد و مرکوری هم محرم راز اورت شده بود و به او کمک می‌کرد تا گرایش جنسی خودش را بپذیرد. در سرتاسر اوایل دههٔ ۱۹۸۰، آن دو همجنس‌گرایی‌شان را کاوش می‌کردند، و همین‌طور مواد مخدر را هم تجربه کردند، هرچند که آن‌ها هیچوقت عاشق و معشوق نبودند، اما آن‌ها به‌طور منظم با هم به شب‌نشینی می‌پرداختند. در سال ۱۹۸۵، آن‌ها بر سر استفاده و سهمشان از مواد مخدر دچار مشاجره و اختلاف شدند. Audrey Lee “Lady Lee” Middleton که زندگی‌نامهٔ اورت را نوشته بود، در کتاب خود فاش کرد که اورت یک دگرباش جنسی است. اورت این کتاب را مورد نکوهش قرار داد. اما مرکوری در مشاجره بین لی و اورت، طرف اورت را گرفت که این باعث شد رابطهٔ آن‌ها حتی بیشتر به سردی گراید. در سال ۱۹۸۹ که وضع سلامتی هر دو آن‌ها رو به وخامت گذاشته بود، آن‌ها دوباره دوستی با هم را از سر گرفتند و اختلافات را کنار گذاشتند.

گرایش‌های جنسی
در حالی که برخی از مفسرین ادعا کرده‌اند که مرکوری گرایش جنسی خود را از عموم پنهان می‌کرده‌است، برخی دیگر او را یک «همجنس‌گرای علنی» معرفی کرده‌اند. در دسامبر سال ۱۹۷۴ وقتی که نیو موزیکال اکسپرس از او مستقیماً در اینباره سؤال کرد، «در مورد همجنس‌گرا بودن چطور؟» مرکوری پاسخ داد، «یه گاو حیله‌گر هستی، بذار اینطور بگم، زمانی بود که من جوون و بی‌تحربه بودم، چیزی هست که بچه‌مدرسه‌ای‌ها میرن طرفش. من هم شوخی‌های بچه‌مدرسه‌ایم رو دارم. نمی‌خوام بیشتر از این وارد جزئیات بشم». هفت سال قبل از آن در سال ۱۹۶۷ رفتارهای همجنس‌گرایانه در بین مردان بزرگسال بالای ۲۱ سال آزاد شده بود. در دهه ۱۹۸۰ او اغلب در رویدادهای عمومی از شریک زندگی‌اش جیم هوتون فاصله می‌گرفت. در سال ۱۹۸۶، روزنامه سان ادعا کرد که مرکوری «اقرار به یک سری ماجراهای سکس همجنس‌گرایانه یک شبه» کرده‌است.

در طی دوران فعالیت مرکوری، ظاهر پرتجمل او در صحنه، گاهی اوقات باعث می‌شد تا روزنامه‌نگاران دربارهٔ گرایش‌های جنسی او به صحبت بپردازند. دیو دیکسون، در بررسی اجرای کوئین در ومبلی آرنا در سال ۱۹۸۴ برای مجلهٔ کرنگ!، در رابطه با اجرای متظاهرانه و پر ناز و غمزهٔ مرکوری برای تماشاگران سخن به میان می‌آورد و مرکوری را «روسپی قیافه‌گیر، لب و لچه انداز، اداواطوار درکن» می‌نامد. در سال ۱۹۹۲، جان مارشال از نشریه گی تایمز نظرش را چنین بیان کرد: «مرکوری یک اِوایی بر روی صحنه بود؛ بی‌باک از بروزدادن همجنس‌گرایی‌اش در بین عموم، اما بی‌میل برای وارد شدن به جزئیات یا توجیه کردن «شیوهٔ زندگی‌اش»… مثل این بود که فردی مرکوری به دنیا می‌گفت «من همان چیزی هستم که می‌بینید. خب که چی؟ و این جمله به خودی خود از نظر برخی یک اعلامیه محسوب می‌شود». رابرت اربن در مقاله‌ای برای AfterElton نوشت که «مرکوری خودش را با «برون‌آیی سیاسی» یا با آرمان‌های دگرباشانه، هم‌پیمان نکرده‌است.

شخصیت
مرکوری علی‌رغم داشتن شخصیت خودنمایانه بر روی صحنه، در مواقعی که به اجرا نمی‌پرداخت، خصوصاً گرداگرد افرادی که به خوبی آن‌ها را نمی‌شناخت، گوشه‌گیر و خجالتی بود، و مصاحبه‌های کمی انجام داد. مرکوری یک بار دربارهٔ خودش گفت: «من در حین اجرا برون‌گرا هستم، اما از درون یک انسان کاملاً متفاوتم». او در حین اجرای برنامه غرق محبت از طرف طرفدارانش می‌شد. در یادداشت خودکشی کورت کوبین ذکر شده که او چطور به اینکه مرکوری «دوست داشتنی به نظر می‌رسید، و از اینکه دوست داشته شود و مورد پرستش جمعیت قرار گیرد لذت می‌برد» را هم تحسین می‌کرد و هم به آن غبطه می‌خورد.

مرکوری در سال ۱۹۸۷، چهل و یکمین سالگرد تولد خود را در پایکز هتل در ایبیزا جشن گرفت؛ درست چند ماه پس از اینکه او متوجه شد به ایدز مبتلا شده‌است. مرکوری در این‌جای دنج به دنبال آرامش بسیار بود و از دوستان نزدیک صاحب آنجا، آنتونی پایک، به حساب می‌آمد که او مرکوری را «زیباترین شخصی که در تمام زندگی‌ام دیده‌ام، بسیار سرگرم‌کننده و دست و دل باز» توصیف کرده‌است. بر طبق گفتهٔ لزلی-آن جونز، «مرکوری آنجا را مثل خانه خودش می‌دانست. او گاهی تنیس بازی می‌کرد، کنار استخر لم می‌داد و شب‌ها به کلوپ‌های همجنسگراها و میخانه‌ها می‌رفت». مهمانی که در ۵ سپتامبر ۱۹۸۷ برگزار شد به صورت «باورنکردنی‌ترین مثال از ولخرجی در دریای مدیترانه که تا به حال دیده شده» توصیف شده‌است و ۷۰۰ نفر در آن شرکت داشتند. کیکی به شکل ساگرادا فامیلیا برای مهمانی تهیه شده بود، هرچند که کیک اصلی فروپاشیده بود و با کیکی دو متری اسفنجی جایگزین شده بود که بر روی آن اشعاری از ترانه بارسلونا مرکوری نوشته شده بود. صورت‌حساب این مهمانی که ۲۳۲ لیوان شکسته هم در آن بود، به مدیر برنامه‌های کوئین، جیم بیچ داده شد.

بیماری و مرگ
در اکتبر ۱۹۸۶، مطبوعات انگلیسی گزارش کرده بودند که مرکوری در یکی از کلینیک‌های هارلی استریت خونش را برای ابتلاء به ویروس HIV/AIDS آزمایش کرده‌است. وقتی که مرکوری در حال بازگشت از سفری از ژاپن بود، گزارشگری از سان به نام هیو ویتو، در فرودگاه هیترو، از او دربارهٔ این قضیه سؤال کرد. مرکوری انکار کرد که بیماری مقاربتی دارد.بر طبق گفتهٔ شریک زندگی‌اش جیم هوتون، مرکوری کمی پس از عید پاک سال ۱۹۸۷ تشخیص داد که به بیماری ایدز مبتلا شده‌است. در همان اوقات، مرکوری در مصاحبه‌ای ادعا کرده بود که نتیجه آزمایش ایدزش منفی بوده‌است. علی‌رغم این انکارها، مطبوعات انگلیسی شایعات را در چند سال بعدی هم دنبال می‌کردند که با لاغر و نحیف شدن ظاهری مرکوری، عدم برگزاری تورها توسط کوئین، و گزارش‌هایی از معشوقه‌های گذشته به تبلویدها، به این شایعات دامن زده می‌شد. در ۱۹۹۰، شایعات دربارهٔ سلامتی مرکوری فراگیر و رایج بود. در مراسم اهدای جایزه بریت سال ۱۹۹۰ که در تاریخ ۱۸ فوریه در دومینون تئاتر لندن برگزار شد، مرکوری و بقیه اعضای گروه کوئین برای دریافت جایزه بریت به خاطر همکاری قابل توجه در موسیقی به روی صحنه رفتند که این آخرین حضور عمومی مرکوری بود. تا پایان زندگی مرکوری، عکاسان به‌طور مرتب در کمین او بودند، روزنامهٔ سان طی یک سری مقاله ادعا کرد که مرکوری به شکل جدی بیمار است، یکی از مشهورترین آنها، مقاله‌ای در نوامبر ۱۹۹۰ بود که در صفحه اولش تصویری از مرکوری که در آن نحیف به نظر می‌رسید به همراه سرصفحهٔ «این رسمیست، مرکوری جدا بیمار است» قرار داشت.

با این حال، مرکوری و اشخاص نزدیکش که به آن‌ها می‌توانست اعتماد کند، همچنان این قضایا را انکار می‌کردند، حتی پس از انتشار مقاله صفحه اولی که در ۲۹ آوریل ۱۹۹۱ پس از حضور کمرنگ مرکوری در رویدادهای عمومی منتشر شد که در آن مرکوری بسیار نحیف به تصویر کشیده شده بود. مرکوری برای چندین سال وضعیت ایدزش را به‌طور عمومی اعلام نکرد و این مسئله را پنهان نگه داشت، این‌طور مطرح شده که او می‌توانست با زودتر صحبت کردن دربارهٔ وضعیتش و مبارزه علیه این بیماری، آگاهی عمومی در رابطه با ایدز را بالا ببرد. مرکوری برای محافظت از افراد نزدیک به خود، وضعیت بیماری‌اش را فاش نکرد. برایان می در مصاحبه‌ای در سال ۱۹۹۳ تأیید کرد که مرکوری خیلی پیش از آن گروه را از بیماری‌اش آگاه کرده بود. در موزیک ویدیوی این‌ها روزهای زندگی ما هستند که در ماه مه ۱۹۹۱ فیلمبرداری شد، مرکوری بسیار لاغر بود؛ تصاویر او در این موزیک ویدیو آخرین صحنه‌هایش در جلوی دوربین بودند.

مرکوری پس از پایان کارش با کوئین در ژوئیه ۱۹۹۱، در خانه‌اش در کنزینگتون به استراحت پرداخت. همسر سابق او ماری اوستین در سال‌های پایانی عمرش همدم او بود و در هفته‌های پایانی عمرش به‌طور مرتب به خانه مرکوری سر می‌زد تا از او مراقبت کند. مرکوری در نزدیکی پایان عمرش، شروع به از دست دادن بینایی‌اش کرد و وخامتش چنان بود که نمی‌توانست از تخت خواب بلند شود. با توجه به بدتر شدن شرایط، مرکوری تصمیم گرفت با امتناع از خوردن داروها، مرگش را تعجیل کند و تنها به استفاده از آرام‌بخش‌ها اکتفا کرد.

مرکوری در ۲۲ نوامبر ۱۹۹۱، منیجر کوئین، حیم بیچ را به خانه‌اش در کنزینگتون فراخواند تا به‌طور عمومی دربارهٔ چیزی صحبت کند. روز بعد، اعلامیه زیر از طرف مرکوری در نشریه‌های بین‌المللی به چاپ رسید:

«پیرو حدس و گمان‌های بسیار زیاد در دو هفته اخیر در مطبوعات، من می‌خواهم تأیید کنم که نتیجه آزمایش HIV من مثبت بوده و من به ایدز مبتلا هستم. احساس کردم که کار درست این است که برای حفظ حریم خصوصی اطرافیانم این قضیه تا به امروز مخفی باشد. با این حال وقت آن رسیده‌است که دوستان و طرفداران من در سرتاسر دنیا حقیقت را بدانند و امیدوارم که همه به من، پزشکانم، در مبارزه با این بیماری مخوف ملحق شوند. حریم شخصی من همیشه برایم بسیار مهم بوده‌است و من به خاطر عدم انجام مصاحبه معروف هستم. لطفاً درک کنید که این سیاست [مصاحبه نکردن] ادامه خواهد داشت.»

در صبح ۲۴ نوامبر ۱۹۹۱، کمی پس از ۲۴ ساعت از انتشار این بیانیه، مرکوری در سن ۴۵ سالگی در خانه‌اش در کنزینگتون درگذشت. علت اصلی مرگ برونکوپنومونی بود که به سبب ابتلاء به ایدز ایجاد شده بود. دیو کلارک از گروه دیو کلارک فایو، که از دوستان نزدیک مرکوری بود، در هنگام مرگ بر بالینش حاضر بود. اوستین به مادر و خواهر مرکوری تلفن زد تا خبر مرگ او را به آن‌ها برساند. خبر مرگ او در ساعات اولیه ۲۵ نوامبر به روزنامه‌ها و تلویزیون رسید.

در ۲۷ نوامبر، مراسم تشییع جنازه مرکوری توسط یک موبد زرتشتی انجام گرفت. حدود ۳۵ نفر از دوستان و خویشاوندان نزدیک مرکوری در تشییع جنازه‌اش شرکت داشتند که دیگر اعضای گروه کوئین و التون جان از حضار این مراسم بودند. جسد مرکوری در گورستان کنزال گرین در غرب لندن سوزانده شد. بر طبق خواستهٔ مرکوری، ماری اوستین خاکسترهای او را در یک جای نامعلوم به خاک سپرد. اعتقاد بر این است که محل دفن خاکسترهای مرکوری را تنها ماری اوستین می‌داند و او اظهار داشته که هرگز محل به خاک سپاری آن‌ها را فاش نخواهد کرد.

مرکوری در وصیت‌نامه‌اش، بخش بزرگی از دارایی‌هایش، از جمله خانه‌اش و حق امتیاز آثارش را به ماری اوستین، و باقی‌مانده دارایی‌اش را برای خواهر و والدینش به ارث گذاشته‌است. همچنین او ۵۰۰٬۰۰۰ پوند برای آشپزش جو فانلی، ۵۰۰٬۰۰۰ پوند برای دستیار شخصی‌اش پیتر فریستون، ۱۰۰٬۰۰۰ پوند برای راننده‌اش تری گیدینز و ۵۰۰٬۰۰۰ پوند هم برای جیم هوتون به ارث گذاشته‌است. ماری اوستین به همراه خانواده‌اش به زندگی در خانه مرکوری در گاردن لوژ، کنزینگتون ادامه داد.

دیوار بیرونی خانه فردی مرکوری معروف به گاردن لوژ در سال ۲۰۱۴.
پس از مرگ مرکوری، دیوار بیرونی خانه‌اش، گاردن لوژ تبدیل به ضریح او شد، عزاداران و هواداران مرکوری، بر روی دیوار خانه‌اش، پیام‌های بزرگداشت و تسلیت خود را می‌نوشتند. سه سال پس از مرگ او، نشریهٔ تایم اوت گزارش داد که «از وقتی مرکوری مرده، دیوار بیرونی خانهٔ او تبدیل به بزرگ‌ترین ضریح راک اند رول لندن شده‌است». امروزه هم هواداران مرکوری همچنان برای تکریم مرکوری از آنجا بازدید می‌کنند و پیام‌های خود را بر روی آن می‌نویسند. هوتون در سال ۲۰۰۰ در یک اثر زندگی‌نامه‌ای از مرکوری به نام فردی مرکوری: داستان گفته نشده شرکت کرد و همچنین مصاحبه‌ای هم با تایمز در مورد شصتمین زادروز مرکوری انجام داد.