در این دنیای ابر اندود | عکاسی از محمدرضا پهلوی تا مرلین مونرو و آلبر کامو، هانری کارتیه-برسون

هانری کارتیه برسون (به فرانسوی: Henri Cartier-Bresson)، (زاده ۲۲ اوت ۱۹۰۸ در شانتلو، فرانسه – درگذشته ۳ اوت ۲۰۰۴) عکاس فرانسوی بود که در ابداع و گسترش فوتوژورنالیسم (عکاسی خبری) و همچنین عکاسی لحظه‌ای و خیابانی نقش اساسی داشت. وی با دوربین مشهور لایکای ۳۵ میلیمتری خود به اقصی نقاط دنیا سفر می‌کرد وبا صبر و تقریباً به صورتی نامحسوس صحنه‌ها را ثبت می‌کرد.

توانایی منحصربه‌فردش در ثبت «لحظه قطعی» (The Decisive Moment، اینطور که او آن را می‌نامید)، چشم دقیقش برای طراحی صحنه، شیوه منحصربه‌فرد کارش و بیان ادبی اش در تئوری و عملی عکاسی، وی را به عنوان یک شخص افسانه‌ای در میان فتوژورنالیست‌های همدوره‌اش مطرح کرد.

کار وی و شیوه‌اش یک تأثیر ماندگار و دست نیافتنی داشته‌است. تک عکسها و عکس داستان‌هایش برای سه دهه زینت بخش معتبرترین مجله‌های دنیا بوده‌است و نسخه‌های مختلف عکسهایش بر دیوارهای موزه‌های آمریکا و اروپا نمایش داده شده‌است. در بازار جهانی عکس، وی تأثیر خود را به‌خوبی گذاشته‌است: وی یکی از مؤسسان مگنوم بوده‌است، یک آژانس عکس در نیویورک و پاریس.


هانری کارتبه برسون در سال ۱۹۰۸ در شانتلو، فرانسه در یک خانواده ثروتمند، با فرهنگ متوسط چشم به دنیا گشود. در نوجوانی یک دوربین معمولی داشت که برای عکسهای تعطیلات از آن استفاده می‌کرد و بعد یک دوربین ویزور۳*۴ را تجربه کرد. اما او به نقاشی نیز علاقه داشت و به مدت دو سال در استودیوپاریس تحصیل کرد. این تجربیات در نقاشی دید او را به‌خوبی برای ترکیب بندی آماده کرد که به یکی از بزرگترین ابزارهای او در عکاسی تبدیل شد.

در سال ۱۹۳۱ در سن ۲۲ سالگی یکسال را به شکار در غرب آفریقا گذراند و بعد از بیمار شدن به فرانسه بازگشت. در آن زمان بود که در مارسی برای اولین بار عکاسی را به‌طور جدی کشف کرد. این یک تجربه حیاتی برای او بود. یک دنیای جدید، یک شیوه نو دیدن، یک الهام درونی و غیرقابل پیش‌بینی از بین کادر باریک منظره یاب دوربین ۳۵ میلیمتری به روی او گشوده شد و تصور و خیال او را به آتش کشید. او خاطر نشان کرده‌است که چگونه در آنزمان خیابان‌ها را با یک احساس قوی و آماده برای برانگیخته شدن و مصمم برای به دام انداختن زندگی و سپری کردن زندگی به یک شیوه زنده و نو زیر پا می‌گذاشته‌است.

بدین گونه یکی از نتیجه بخش‌ترین مشارکت‌ها بین انسان و ماشین در تاریخ عکاسی روی داد. او به کارش با دوربین ۳۵ میلیمتری ادامه داد. سرعت، تحرک پذیری، تعداد زیاد عکس در هر حلقه فیلم و بالاتر از همه کوچک بودن دوربین و جلب توجه نکردن، با شخصیت خجالتی و سریع او سازگاری داشت.

زمان زیادی نگذشت که او مانند یک راننده حرفه‌ای که با دنده عوض کردن ماشین را تحت اختیار دارد، کنترل دوربین را کامل بدست گرفت و دوربین به وسیله‌ای برای وسعت دید او بدل شد.

زمانی که جنگ جهانی شروع شد، او مدت کوتاهی در ارتش فرانسه خدمت کرد، تا در جنگ اسیر آلمان‌ها شد و بعد از دو تلاش ناموفق از زندان گریخت و تا پایان جنگ به فعالیت‌های زیرزمینی ادامه داد.

پس از جنگ وی فعالیت ژورنالیستی اش را با کمک به شکل‌گیری آژانس عکس مگنوم در سال ۱۹۴۷ ادامه داد. کار با مجله‌های مطرح آنزمان وی را به سفرهای گوناگون در اروپا، آمریکا، چین، روسیه و هند کشاند.

کتاب‌های فراوانی از کارتبه برسون در دهه‌های ۶۰ و ۵۰ چاپ شد که معروف‌ترین آن‌ها «لحظه قطعی» در سال ۱۹۵۲ بوده‌است.

مرلین مونرو

یک رویداد مهم در کار کارتبه برسون نمایشگاه بزرگی از ۴۰۰ عکس وی بود که در سرتاسر آمریکا به نمایش درآمد. به عنوان یک ژورنالیست، کارتبه برسون لزوم منتقل کردن افکار و احساساتی را که از دیده‌هایش برمی‌خواست، احساس می‌کرد.

از همین رو عکسهای او بیشتر واقع گرایانه بود تا انتزاعی. وی احترام زیادی برای نظم در عکاسی خبری قائل بود، به این عنوان که هر عکس به تنهایی توانایی بازگو کردن یک داستان را داشته باشد.

بینش ژورنالیستی در واقعیتهای نهفته در انسان و رویدادهای پیرامون او، احاطه به اخبار و تاریخ و باور در نقش اجتماعی عکس همه به ماندگاری آثار او کمک می‌کند. وی می‌گوید: شان و مقام انسان یک سوژه لازم برای هر عکاس خبری است و هر عکسی جدا از اینکه چه اندازه از نظر بصری و تکنیکی درخشان باشد، نمی‌تواند موفق باشد مگر اینکه از عشق و روابط انسانی نشات گرفته باشد و بیانگر انسان در روبرو شدن با سرنوشتش باشد.

آلبر کامو

تعداد زیادی از پرتره‌های وی از افراد مشهور مانند ویلیام فاکنر با روش راحت و درخشان وی در مواجه شدن با سوژه، به تعریف دقیقی از شخصیت سوژه بدل شده‌است.

کتاب اول برسون افکارش را به‌خوبی نمایان می‌سازد. «لحظه قطعی» آنگونه که خود برسون تعریف کرده‌است عبارت است از:

«شناخت لحظه‌ای اهمیت یک رویداد در کسری از ثانیه و همین‌طور پیدا کردن فرم و ترکیب دقیقی که روح آن رویداد را بنحو مناسب بیان کند.»

بعضی از منتقدان برسون را چیزی فراتر از یک شکارچی لحظات نمی‌دانند. این یک حقیقت است که روش «لحظه قطعی» در دستان عکاس بی هدف به شکار لحظه‌ای تصادفی و بی گزینش نزول پیدا می‌کند.

والاترین نکته کار برسون نگرش ژرف به احساسات و ویژگی‌های انسان و نشان دادن آن در قاب تصویر است که نمی‌تواند از روی شانس و اقبال بدست آمده باشد و تنها از استعدادی نادر برمیاید. لحظه قطعی و شکار لحظات تنها در این تعریف می‌تواند به سطحی هنری ارتقا یابد.

گاندی

برسون در کتاب «لحظه قطعی» نوشته‌است:

«در عکاسی کوچکترین چیزها می‌توانند بزرگترین سوژه‌ها باشند، ویژگی‌های کوچک انسان می‌توانند به موضوعی مهم بدل شوند.»

بیشترین بخش عکاسی او مجموعه‌ای از همین ویژگی‌ها و جزئیات انسانی است که تصویر را به جهان پیرامون پیوند می‌دهد.

وی در جهانی تکراری زندگی می‌کرد که اتفاق‌های خسته‌کننده روزمره مانند انعکاس در گودال گل ولای، تصویر با گج کشیده شده بر روی دیوار، هیکل سیاه پوش در مه همگی برای وی انعکاس حقایقی بزرگ و آشنا در ضمیر ناخودآگاه بودند. وی شاعری ضدرمانتیک بود که شعر او عکس‌هایش است و زیبایی را در موضوعات «همان‌طور که هستند» و در واقع گرایی مربوط به همین زمان و مکان کشف کرد.

تمام تصاویر وی با دوربین ۳۵ میلیمتری همراه با لنز ۵۰ میلیمتری و به ندرت عدسی تله فتو تهیه شده‌است، وسیله‌ای که در دست تمام عکاسان آماتور یافت می‌شود.

وی تمامی عکس‌هایش را با نور موجود می‌گرفت و به ندرت از فلاش استفاده می‌کرد.

بوسیله بکارگیری بامهارت دوربین عکاسی در ثابت کردن یک لحظه در جریان زمان، برسون برای ما گنجینه‌ای از تصاویر باقی گذاشته‌است. ما از دیدگاه وی می‌توانیم جهان را اندکی بهتر ببینیم و حقیقت و زیبایی را جایی که حدس نمی‌زنیم وجود داشته باشد، بیابیم.

محمدرضا پهلوی دو سال بعد از کودتای ۳۲ عکس: هانری کارتیه برسون
موزه هنر کلیولند

کارتبه برسون در ۳ اوت ۲۰۰۴ در سن ۹۵ سالگی در خانه‌اش در استان پرووانس درگذشت و در مراسمی خصوصی با حضور بسیاری از دوستان عکاسش (که هیچ‌یک در آن روز عکسی نگرفتند) به خاک سپرده شد. در هفته‌های بعد عمدهٔ مطبوعات بین‌المللی به وی ادای احترام کردند. تیتر پاریزین “مرگ غول عکاسی ” بود و فرانکفورتر راندشو نوشت: “چشم قرن بسته شد”. بزرگی تیتر خبر درگذشت برسون، نشان دهندهٔ اهمیت جایگاه او در “معبد رسانه هاً است. او به یکی از چهره‌های ماندگار هنری قرن بیستم تبدیل شد. امتیازی منحصر به فرد برای یک عکاس فرانسوی.

شانگهای، چین، ۱۹۴۸ میلادی

علی امینی نجفی

هانری کارتیه برسون که برخی او را برجسته‌ترین عکاس قرن بیستم دانسته‌اند صد سال پیش در ۲۲ اوت ۱۹۰۸ در شهرک شانتلوپ نزدیک پاریس به دنیا آمد.

این عکاس نامی از کودکی عاشق نقاشی بود، و پيش از روی آوردن به عکاسی، به تحصیل هنر پرداخت و به ویژه به تأثیر از مکتب کوبیسم، که گرایش اصلی روزگار بود، آثاری پدید آورد.

کارتیه برسون (Henry Cartier-Bresson) بی‌گمان در پاسداشت جایگاه عکاسی به عنوان هنری مدرن نقش مهمی داشته است. او تردیدی باقی نگذاشت که عکاسی تنها بازنمایی فنی و ماشینی جهان بیرون نیست، بلکه هنری خلاق است که بر نگرش انسان مدرن تأثیری ژرف باقی می‌گذارد.

برای کارتیه برسون عکاسی در جایی میان نقاشی و سینما قرار دارد. از سویی اجزا و ترکیب هر عکس با دقت و ظرافت یک تابلوی نقاشی چیده شده است. از سوی دیگر هر عکس از بازنمایی یک آن یا لحظه‌ای ثابت و گذرا فراتر می‌رود و در بستر زمان جاری می‌شود. 

یک قطعه عکس به فشرده‌ترین و گویاترین شکلی، سرشت و گوهر یک فرایند یا جریان واقعی را به نمایش می‌گذارد، که برای بازنمایی آن معمولا به رشته‌ای از عکس‌های متوالی، یا به عبارت بهتر به یک نوار فیلم نیاز هست.

کارتیه برسون با چیره‌دستی یک جادوگر، لحظه‌ای یکه و “نامعین” را بر می‌گزیند که به قول خودش برای عکاسی “تعيين کننده” است، زیرا یک فراگرد زنده را در لحظه‌ای ثابت “فیکس” می‌کند، بدون آنکه معنای درونی آن را از دست بدهد. 

در عکس‌های کارتیه برسون، در نگاه اول همه چیز عادی است، اما با اندکی دقت، رازی پنهان از گوشه‌ای ظاهر می‌شود و ذهن تماشاگر را تسخیر می‌کند. تصویر هرگز نمایه یا نمودگاری مجرد نیست، بلکه حتما ایده‌ای حسی و عاطفی در بر دارد.

در کارهای کارتیه برسون، زیبایی بصری یا ترکیب هماهنگ عکس، همه چیز نیست؛ ریتم واقعی زندگی از آن هم مهمتر است. در هر عکس جنبش و جوشش زندگی خود را نشان می‌دهد. نگاه او به صحنه‌های زندگی ناآرام است و توأم با تردیدی رندانه؛ و این شاید در جهان‌بینی این هنرمند ریشه داشته باشد که همیشه خود را آنارشیست دانسته بود.

رامسر، سال ۱۹۵۰ میلادی (۱۳۲۹) شمسی. عکس: هانری کارتیه برسون

از رؤیاها و دلهره‌های زندگی

برخی از منتقدان برای کارنامه هانری کارتیه برسون نوعی دوره‌بندی قائل شده اند:

در کارهای نیمه اول دهه ۱۹۳۰ که او با محافل سوررئالیستی ارتباط داشت، حال و هوای همین سبک مدرن دیده می‌شود. برای نمونه عکسی به عنوان “جهش مردی از روی تالاب‌ها جلوی ایستگاه قطار سن لازار” اثری بدیع است، که به خواب و خیال می‌ماند. وسوسه‌ی دایمی سوررئالیست‌ها در به تصویر کشیدن عالم رؤیا و ضمیر ناخودآگاه در این کار دیده می‌شود، و برخی از کارهای دالی یا شیریکو را به یاد می‌آورد. 

هانری کارتیه برسون
برای کارتیه برسون عکاسی در جایی میان نقاشی و سینما قرار دارد

در اواخر دهه ۱۹۳۰ کارتیه برسون به سینما علاقه پیدا کرد و از دستیاران ژان رنوار سینماگر بزرگ فرانسوی شد. “واقعیت شاعرانه” سینمای رنوار، با تمام رگه‌های امپرسیونیستی، در رشته‌ای از کارهای او جلوه‌گر شد. تابلوی “پیک نیک در کنار رود مارن” نمونه درخشانی از این کارهاست و یادآور برخی از کارهای کلود مونه یا ژرژ سورا.

عکس ظاهری عادی دارد، اما از فضاسازی و کادربندی دقیق آن، آرامشی مرموز می‌تراود که خیره‌کننده است و چشم برداشتن از آن دشوار.

اما بعد وحشت جنگ از راه رسید و این شادی و سرخوشی بر باد رفت. کارتیه برسون به اسارت اشغالگران نازی در آمد. در بازداشتگاه آرام و قرار نداشت، سه بار دست به فرار زد و در بار سوم سرانجام موفق می شود، و این فرصت را به دست آورد که در کنار هم‌میهنانش آزادی پاریس را از اشغال ارتش نازی جشن بگیرد.

استاد عکاسی خبری

جنگ جهانی دوم به تفنن‌جویی و ذوق‌آزمایی کارتیه برسون پایان داد. پس از جنگ او خود را وقف عکاسی خبری کرد و در طول سه دهه از آشوب‌های دوران معاصر گزارش داد. 

او در کنار روبرت کاپا، دیوید سیمور و جورج راجر در سال ۱۹۴۷ از پایه گذاران آژانس معروف مگنوم بود. 

کارتیه برسون با دوربین خود به کشورهای ناآرام قاره آسیا رفت و یکی از اولین شاهدان جنبش ضداستعماری خاورزمین شد. او شیفته آسیای توفانی بود که از هر گوشه آن جوشش و خروش انقلاب بلند بود. 

کارتیه برسون سه دهه در کانون‌های بحرانی آسیا به سر برد و معتبرترین گزارش‌های تصویری را به سراسر جهان فرستاد: جنبش استقلال هند تا مرگ مهاتما گاندی پیشوای بزرگ آن، جنگ داخلی چین و پيروزی مائو تسه دونگ و جنبش استقلال اندونزی و…

برخی از عکس‌هایی که از هند گرفته، حالت پرده‌های شمایل‌گون دارد. در این عکس‌ها رمز و رازی هست که جانمایه قدسی و نیروی معنوی شبه قاره را بازتاب می‌دهد.

سبک کار

هانری کارتیه برسون اصالت و سندیت تصویر عکاسی را پاس می‌داشت. تمام عکس‌های سیاه و سفید او ساده و طبیعی هستند. در عکس های او از شگردها و ترفندهای غریب خبری نیست. تمام عکس‌های او با دوربین ساده و سبک لایکا و با عدسی معمولی (فاصله کانونی ۵۰ میلیمتری) گرفته شده‌اند. او از نورپردازی و دستکاری (رتوش) و برش دادن عکس‌هایش پرهیز داشت.

هانری کارتیه برسون که در چهارم اوت ۲۰۰۴ درگذشت، در بیست سال آخر زندگی کمتر عکاسی کرد و بیشتر به طراحی پرداخت. به گفته منتقدان او همواره به آزمون‌ها و چالش‌های هنری تازه نیاز داشت. در عکاسی دیگر عرصه‌ای نمانده بود که او فتح نکرده باشد.