تابلوی مورد بحث امروز اثر تیشان Titan هنرمند قرن 15 ایتالیا است. او یکی از مهمترین اعضای » آکادمی ونیز » بود و نقاشی اسطوره گرا به حساب می آید.
داستان این تابلو از این قرار است که در حدود 500 سال قبل از میلاد پادشاهی رومی حکومت میکرد که پسری داشت به نام سکتوس تارکیونوس Sextus Tarquinius
که شاهزاده ای رومی بود. این شازده پسر به دلیل حس تمامیت خواهی خود به لوکرسیا تجاوز می کند. لوکرسیا Lucretia دختر یکی از شخصیت های سیاسی روم بود و همچنین متاهل بود. پسر شاه که برای ماموریت دیگری به محل زندگی آنها اعزام شده بود به لوکرسیا تجاوز می کند و لوکرسیا به دلیل ناراحتی فراوان خودش را می کشد. این موضوع غلیان احساسات عمومی مردم می شود و منجر ه شورش عظیمی می شود که در پی آن سلطنت حذف و حکومت دموکراتیک روم به وجود می آید. به همین دلیل این تجاوز را مهمترین تجاوز تاریخ می خوانند و لوکرسیا به سمبلی برای مردم اروپا تبدیل شده است.
تجاوز به لوکرسیا، عنوان شعر روایی یا داستان منظومی است که در سال ۱۵۹۴ شده توسط ویلیام شکسپیر، در مورد لوکرسیای افسانه ای یه نظم کشیده شدهاست. شعر روایت گونه یا داستان منظوم قبلی شکسپیر، منظومه معروف ونوس و آدونیس بود که در سال ۱۵۹۳ خلق شده بود و طی آن شعر، شکسپیر نامهای نیز به حامی خویش نوشته بود و در آن، خطاب به ارل ساوت هامپتون، وعده داده بود که برای وی بعنوان «قلمزن موظف» کار نویسندگی انجام خواهد داد. بر این اساس، تجاوز به لوکرسیا فاقد لحن طنز آمیزی است که شعرهای پیش از آن دارند.
در تابلو همانطور که می بینید مردی از پس پرده در حال مشاهده صحنه است . این مرد شوهر لوکرسیا است و در واقع تیشان اشاره میکند که این عمل در مقابل چشمان او انجام گرفته است.
در تصویر بالا می بینیم که هنوز تجاوزی صورت نگرفته است. شاهزاده فقط زانویی برهنه دارد و شرمگاه زن به طور محجبانه ای پوشانده شده است. وضعیت مرد نشان دهنده تسلط کامل او است و قرار گرفتن زانوانش در میان پاهای زن به ما میفهماند که قصد تجاوز دارد.
ترس و وحشت ، رنگ پریدگی حالت لب ها کاملا نشان می دهد که او واقعا شوکه شده است و توانایی دفاع را ندارد. جواهرات او نشان دهنده ثروتمند بودن او است . می گویند نویسندگان کاتولیک سعی داشته اند نشان دهند که لوکرسیا خودش را در موقعیتی قرار داده است که به او تجاوز شود اما در این چهره تیشان نشان می دهد که با این نظریه موافق نیست.
اما تصویر بالا به نظرم میتواند بخش مهم آن باشد. مردی که از پس پرده در حال نظاره ی صحنه است چه شوهر لوکرسیا باشد و چه نباشد می تواند نمایانگر سمبلی باشد. سمبل مردمان پست. موهای طلایی و صورت زیبای لوکرسیا و بدنی که از بدن ونوس هم نرم تر به تصویر کشیده شده است و تقلای او و حرکت اندام او شاید صحنه ای تحریک کننده برای این مرد باشد و برای بیننده . از میان سه چهره ی تابلو فقط این چهره است که به نظر میرسد در یک وادی دیگر سیر می کند. او میتواند سمبل مردمان پستی باشد که در مقابل تجاوز و زورگویی حتی در برابر چشمانشان ساکت می مانند و فکر می کنند زندگی ارزش دیدن چنین صحنه ای و ساکت ماندن را دارد. از طرف دیگر رنگ قرمز لباس شاهزاده نشان دهنده یمیل جنسی او است . حتی سایه ها به طریقی به قرمز مایل است. به نظرم فضای شهوت آلود به خوبی در تابلو به تصویر کشیده شده است.
با وجود اینکه بیان ایدهها در دنیای هنر غرب محدودیتی ندارند اما کمتر هنرمندانی هستندی که بی پروا از تجربه شان از آزار جنسی و تعرض و اتفاقات و حالات روحی بعد از آن در آثارشان صحبت کردند. تجربهای که گفته میشود بیش از 35 درصد افراد جامعه را تحت تاثیر قرار میدهد و البته به دست آوردن آماری دقیق از زنانی که مورد آزار جنسی قرار میگیرند کاری دشوار است چرا که عدم اطلاع رسانی و از بین رفتن شواهد باعث در دسترس نبودن آماری دقیق است. این روزها البته در سراسر جهان صحبت از این موضوع برای عموم مردم و اطلاع رسانی و آگاه سازی درباره آن رو به افزایش است. در این گزارش چند اثر هنری از هنر کلاسیک تا هنر اجرا و حتی شعر که درباره تجاوز و آزار جنسی خلق شدهاند را گردآوری کردیم.
شاید قدیمی ترین روایت از تعرض در نقاشی آرتمیزیا جنتیلسکی هنرمند زن دوران باروک خود را نشان داد. این هنرمند که توسط استادش با قول ازدواج مورد تعرض جنسی قرار گرفت بارها در آثارش به این موضوع اشاره کرد و در زمانی که زنان از بسیاری از حقوق اولیه خود محروم بودند توانستند در دادگاه حکمی به نفع خود بگیرد.
اما دیگر تصویری که از تعرض بارها توسط نقاشان مرد به تصویر کشیده شد روایتی متفاوت از این موضوع را ارئه میدهد. داستان یکی از مشهورترین تعرضهای تاریخ “تجاوز به لوکرسیا است” که تیتان هنرمند ایتالیایی آن را به تصویر کشید. سکتوس تارکیونوس پسر پادشاهی رومی به دختر یکی از شخصیتهای سیاسی روم به نام لوکرسیا تجاوز میکند. لوکرسیا که متاهل بود در پی این اتفاق و نارحتی زیاد دست به خود کشی میزند و این خودکشی موجب غلیان احساست عمومی مردم شده و منجر به شورش میشود. شورشی که در واقع سلطنت را حذف میکند و به جای آن دموکراسی بنا میشود.
تجاوز به لوکرسیا عنوان شعری روایی از شکسپیر نیز هست. روایت مردانه دیگری از موضوع آزار به زنان تابلوهایی با عنوان تجاوز به زنان سابین است که هنرمندانی مانند رامبرانت، ژاک لویی داوید ونیکلا پوسن آن را نقاشی کردند. این آثار راوی ربودن زنان سابینی توسط مردان رومی است. مردان روم این زنان را به زور همسری گرفتند از آنها بچه دار شد تا جمعیت روم افزایش پیدا کند. این آثار خوانشی اسطورهای و قهرمانانه از این وقایع دارند و در آن زمان اعتقاد بر این بود که این اتفاقات باعث پیشرفت جامعه شد. در واقع قربانی کردن زنان برای پیشرفت جامعه.
اما در سالهای اخیر هنرمندان زن در آثارشان به صراحت درباره آزار جنسی وتعرض حرف زدند. در ادامه چند نمونه از این آثار را میبینیم:
اما سالکویز، پرفورمنس تشک، 2015
در سال 2012 دانشجوی جوان اما سالویز توسط دانشجویی دیگر در اتاقش مورد تجاوز قرار گرفت. در پی این اتفاق اما سالکویز پرفورمنسی را آغاز کرد. او به مدت 3 سال تشکی که روی آن مورد تجاوز قرار گرفته بود را در دانشگاه با خود همه جا برد و زمانی که دانشجوی متجاوز از دانشگاه اخراج شد به کارش پایان داد. این هنرمند با حمل این تشک قصد داشت تا به بار روانی و احساسی که فرد قربانی با خود حمل میکند اشاره کند. او خواستار توجه بین المللی به پدیده تجاوز و ازار جنسی در دانشگاهها بود، چرا از هر 4 زن در سن دانشجویی یکی از آنها مورد تعرض و آزار جنسی قرار میگیرند.
یوکو اونو، 1964
یوکواونو در سال 1974 اجرایی تعاملی با مخاطب را برگزار کرد. این هنرمند در سالن اجرای کنسرتی در ژاپن بهترین را لباسش را پوشید و روی زمین نشست و از مخاطبان دعوت کرد تا با دو قیچی که در سالن موجود بود قسمتهایی از لباسش را ببرند. البته مخاطبان اولیه تکههایی کوچک از لباس را بریدند و بعضی از آنها این کار انجام ندادند اما هرچه از زمان اجرا بیشتری گذشت برخورد مخاطبان تهاجمی تر میشد و تکههایی که از لباس کنده میشدند بزرگتر بود. این اجرا تنها به مفهوم تجاوز و خشونت جنسی اشاره نداشت بلکه نقدی به تاریخچه حضور زن برهنه درتاریخ هنر بود.
لباسشویی کثیف، جنی نیجن هایس و نوندامیسومسیمانگ، 2016
در سال 2016 هنرمندان آفریقای جنوبی جنی نیجن هایس و نوندامیسو مسی مانگ 3600 لباس زیر استفاده شده به تعداد تجاوزهایی که روزانه در آفریقای جنوبی صورت میگیرد بالای خیابانهای ژوهانسبورگ آویزان کردند. این هنرمندان قصد داشتند تا تجاوز که به خشونتی همه گیر در افریقا تبدیل شده را اطلاع رسانی کنند و آن را به موردی برای گفتوگوی عمومی تبدیل کنند.
لوزن هیل، 2012
لوزن هیل که در سال 1994 مورد تعرض جنسی قرار گرفت، در آغاز پرفورمنس”پیگیری تاثیر” روی زمین گالری زیر 3780 گره هیپو ( نخ و گرهای مربوط به هنر و صنایع دستی بومی آمریکا) خوابیده بود. او سپس از روی زمین بلند شد و گرهها را روی زمین باقی گذاشت. این گرههای روی زمین اشاره به اثری که از فرد قربانی بعد از تعرض باقی میماند داشت. بعد از آن و در طول 60 ساعت لوزن هیل تمام گرهها را به صورت منظم بر دیوار گالری نصب کرد و یک حلقه قرمز در اطراف اتاق ایجاد کرد. این جمع آوری گرهها یا آثار خشونت به معنی حذف تدریجی تاثیر خشونت نیز هست. این هنرمند که اصالتا بومی آمریکایی است آمار رسانههای رسمی آمریکا از تجاوز را نقد میکرد و معتقد بود در این آمار رد پای نژادپرستانه موجود است. رسانهها آمار تعرضهای روزانه در آمریکا در طول 24 ساعت را 3780 مورد اعلام کردهاند. گفته میشود میزان خشونت جنسی به زنان بومی و رنگین پوست آمریکا سه برابر میانگین منتشره و 90 درصد از این تعرضها توسط مردان غیر بومی صورت میگیرد و تعداد زیادی از زنان قربانی چه بومی و چه غیر بومی بعد از تعرض سکوت میکنند.
سوزن لیسی،سه هفته در ماه می 1977
این هنرمند که خود تجربه تعرض جنسی را پشت سر گذاشت و در یادداشتهایش به ترسی که همواره از تکرار این اتفاق داشت اشاره کرده، نقشهای از لس آنجلس را بر دیوار یک گالری به مدت یک هفته نصب کرد و به ازای هر تجاوز که به پلیس گزارش شده بود روی محل که تجاوز در آن صورت گرفته بود، مهر زد. اما چرا باید از تجاوز در یک گالری حرف زد. بنابراین نقشه دوم از این پروژه در سالن عمومی یک مرکز خرید در لس آنجلس نصب شد و هر روز بر اساس گزارش محرمانه پایگاه مرکزی پلیس این شهر تجاوزهای روزانه روی نقشه مهر شدند. این هنرمند به ازای هر تجاوز اعلام شده،9 علامت نیز برای تعرضهایی که گزارش نشده بود با مهر کمرنگتر مشخص کرد و نقشه آخر در کنار یکی از مراکز حمایت از زنان آسیب دیده نصب شد.
در «غسلها»بیننده وارد کارگاهی بزرگ در ساحل ونیز کلیفرنیا میشد و بر کف بتنی آنجا سه وان فلزی بهاندازهی تن آدمی میدید که در یکی زردهی هزار تخممرغ، در دیگری دو گالن خون، و در آخری خاک رُس خاکستری و نَمناک ریختهشدهبود. پوستههای شکستهی تخممرغ، بریدههای طناب و تکههایی گوشت بر زمین ریختهبود و نواری ضبطشده بهدست «سوزن لیسی» و آموزگار او «جودی شیکاگو»، روایتی را در پسزمینه دربارهی ناگفتههای تجاوز بهگوشمیرساند. درون سه وان، دو زن برهنه بهترتیب و بهشکلی آیینی تن خود را غسلمیدادند. همزمان، پشت وانها در بازهای چهل دقیقهای هر بخش از اندام تن زنی برهنه و نشسته بر صندلی بهدست شیکاگو با گاز استریل پوشاندهمیشد. در پس همهی این تصویرها، لیسی با قاعدهای ویژه تکههای دلوقلوه را به دیوار میخمیکرد و همزمان خونِ مانده در آنها بر کف جاریمیشد. در پایان اجرا و همراه با سکوتی کَرکننده، لیسی و زن باندپیچی شده در صحنه دیده میشوند که در شبکهای از طناب که به تار عنکبوت میماند، به تمامی سازمایههای اجرا گرهخوردهاند. شیکاگو از آغاز برنامهی هنر فمینیستیاش در ۷۱-۱۹۷۰، که به باور «مُیرا راث» پرُژههای بعدی لیسی ازجمله «سه هفته در می» را پیریخت، رسانهی اجرا را ابزاری برای بازنمایی تجربهها یا زخمهای جنسی دید، و «غسلها» را «نخستین کار هنریِ همگانی دربارهی تجاوز» دانست.
جنی هوزلر، قتل با انگیزه جنسی 1993
این هنرمند در سال 1993 میزی از استخوانهای انسانها به همراه دست بندهای فلزی اطراف آن روی میزهای فرسوده در گالری قرار داد. گفته میشود این چیدمان به جنگ یوگوسلاوی که در طی آن از خشونت علیه زنان و دختران به عنوان یک استراتژی استفاده شد، اشاره دارد و عنوان اصلی را از کلمه آلمانی Lustmord به معنی قتل با انگیزه جنسی گرفته است.
سکس هیچگاه با هنر رابطهی آسودهای نداشته. هنر در پی زیبایی و تعالی همیشه با خطوط قرمز مواجه بوده است. در این مقاله قصد ندارم به پورنوگرافی توصیه کنم، بلکه میگویم «سکس» در هنر و ادبیات یک احساس ضروری و اجتناب ناپذیر است که می تواند مردم را به معضلات آنها آگاه کند.
سکس بیش از هر احساس دیگری در انسان میتواند به درک و شناخت ما از خویش و سایر انسانها کمک کند. اکنون که با این فرض شروع کردهام که «سکس» منشا آگاهی است، این مقدمه را هم میافزایم که هنر و ادبیات عاری از سکس – آنچه در ایران تولید میشود – هنری بیگانه با روح حقیقی انسان و جوهرهی وجود اوست. این هنر عاری از سکس در مقایسه با ادبیات دنیای آزاد آمریکای شمالی و اروپا، ادبیات و هنری است دروغین که در عین حال دربارهی یک محدودیت گستردهی اجتماعی هم حکایت میکند. ادبیات و هنر ایران در این حرمان نمیتواند جایگاهی جهانی برای خود بسازد کما اینکه هنوز نساخته است.
وقتی میگویم هنر و ادبیات معاصر ایران در زمرهی ادبیات بزرگ جهان قرار نخواهد گرفت، تلویحاً به اینهم اشاره میکنم که ادبیات و هنر معاصر ما فاقد آن دوگانگی و ابهام مدرنیستی و پست مدرنیستی نظیر آثار ولادیمیر نابوکوف، جیمز جویس، مارتین سانتوس، و ویکتور اروفیو است. نویسندههایی که نام بردم نشان دادهاند که سکس در آثارشان ضمن اینکه مساوی با پورنوگرافی نیست، مضمون مرکزی است. آنها سکس را به یک مقولهی اجتماعی تبدیل کردهاند. حتی نویسندهای مانند میلان کوندرا -علاوه بر این نویسندهها – از تصاویر سکسی در داستان برای نشان دادن ضعفها و نقایص انسانها و معیوب بودن روابط آنها استفاده میکند. به این طریق قضاوت این نویسندهها را دربارهی چگونگی روابط انسانهای داستان میبینیم.
استفاده از بلاغت سکس صرفاً در آثار مردان اهمیت ندارد، زنان فمنیست و حتی غیر فمینیست هم با استفاده از ایماژهای سکسی بر وضعیت زنان و مردان نظر میافکنند. آنها مردان را به منزلهی مصرف کنندهی لذت، و زنان را قربانیان یک ساختار تولید لذت نشان میدهند که زنان در آن صرفاً به ابزار جنسی تبدیل شدهاند. به این طریق مردان را (مثلاً در لولیتای نابوکوف) به منزلهی خیالبافان جنسی نشان میدهند که ضمن سوءاستفاده از زنان، تلاش میکنند زنان را دیوانه و موجوداتی مولد لذت نشان بدهند که مردان را وسوسه می کنند. به این طریق هومبرت در لولیتا می تواند با خیالبافی تقصیر اجتماعی و اخلاقیاش را به یک خاطرهی شادیآور تبدیل کند. از سویی نویسندگان مدرنیست و پست مدرنیست میتوانند با تصاویر فوق العاده سکسی، ساختار قدرت حاکم بر اجتماع را چون یک رابطهی ارباب – رعیتی نشان دهند که مردان در آن اربابان سکس و زنان بردگان جنسی و زنان حرمسرا یا ماشینهای تولید لذت هستند. این بلاغت سکس، مکانیسمی روانشناختی – هنری است که هنر و ادبیات ایران از آن محروم شده است.
به این طریق قصد دارم بگویم در لوای سانسور، هنر و ادبیات از یک ابزار انتقادی خالی شده است. بسیاری از نویسندگان هموطن ما از داستان های مثله شدهای سخن می گویند که ممیزان وزارت ارشاد آنها را از متن حذف کردهاند. سؤالی که در اینجا مطرح است با ماهیت و چیستی هنر و ادبیات ایران ربط مییابد: آیا این هنر واقعگرا و اجتماعی است یا آرمانی و دروغین؟ باور شخصی من این است که این هنر کذب است. اگر به رسالههای فقهی آیات عظام و مراجع تقلید در مملکت خودمان نگاهی بیندازیم میبینیم که درصد بالایی از متن آنها به تشریح سکس و آداب جماع اختصاص یافته است. اگر این مجتهدان حق دارند دربارهی نحوهی مدیریت بر سکس و روابط زناشویی نظر بدهند و اگر اعتقاد دارند که سکس وجه مهمی در زندگی انسان است و غفلت از شیوهی درست روابط انسانها می تواند به فروپاشی زندگی بینجامد، وزارت ارشاد چگونه میتواند سکس را از عرصهی زندگی حذف کند؟ شاید آنها نمیدانند که تصاویر سکسی در هنر و ادبیات ابزار بلاغی برای اظهار نظر دربارهی روابط انسانهاست.
قصد من در این نوشته این بود که بگویم حذف سکس در ادبیات و هنر به معنی عاری کردن آنها از ابزار انتقادی مهمی دربارهی معضلات اجتماعی است. در نوشته ی بعدی از این می گویم که هنرمندان و نویسندگان چگونه سانسور سکس را به یک هنر تبدیل می کنند.