ویدئو آرت یا هنر ویدئویی شامل دادههای صوتی وتصویری است که ذخیرهسازی و پخش projection و باز خورد اطلاعات در آن بسیار گوناگون است. این دادهها در بسیاری از موارد در زمان متوقف شده، تسریع شده یا به عقب برگردانده شده زمان واقعی بیدرنگ یا زمانی مجهول معنا مییابند. مکان و محیط ارائه اثر و نیز گاه عمل تماشاگر – در حقیقت شرکتکننده- و بازخورد دادههای حاصل از این تقابل نیز وجوه دیگر آثار ویدئویی هستند.
ویدئو آرت قواعد سینما حتی سینمای تجربی را نیز به رسمیت نمیشناسد. چرا که ممکن است آشکارا فاقد روایت، دیالوگ و طرح باشد. در دایرهٔ تنگ برنامه سازیهای تلویزیونی هم نمیگنجد. هر چند از رسانهٔ تلویزیون امکانات ایستگاههای تلویزیونی و حتی جعبهٔ تلویزیون به مثابه یک حجم استفاده میکند. ویدئو آرت همانگونه که در مرز میان تجدید، مفهوم، زمان و اجرا زندگی میکند، هنرهای عکاسی دیجیتال، سینمایی، اجرایی و خلاصه تمامی رسانههای نوین را به خدمت میگیرد. و این همه یک دستاورد بزرگ دارد:آزادی بیحد وحصر هنرمند، ویدئو گاه به تعاریف و باز تعاریف سیاست، جنسیت، هویتهای فردی و فرهنگی از طریق روایتهای خطی و غیرخطی نوین میپردازد و گاه یکسره به مثابه شعری چند وجهی عمل میکند. گاه به بدن هنرمندو اجرای اومیپردازد و گاه به تماشاگر، حضور او واکنشهای فیزیکی او.»
تعریف ویدئو
«از نظر آیرا کینگز برگ، ویدئو، ریشهٔ لاتینی دارد و به معنی دیدن است. اما تعریف این واژه در روزگار ما طیفی از سیستمها و دستگاههای الکترونیکی، فرمتهای متفاوت ضبط و پخش تصویر و صدا، نوعی رسانه و شکلی از هنر را شامل میشود. در حقیقت، ویدئو رسانهای است که ریشه در بسیاری ازابداعات تکنولوژیک دارد که البته سیل عظیم رویدادهای فرهنگی، سیاسی و هنری قرن بیستم را دربرمیگیرد.
از نظر فنی خاستگاه ویدئو را باید در تکمیل سیستمهای صوتی، تصویری جستجو کرد که مبنای دیجیتال (۰ و ۱)دارند. فیلم رسانهای آنالوگ است که فریم به فریم دنیای سهبعدی روبهروی لنز دوربین را به سطحی دوبعدی تبدیل میکند. این تبدیل با بازی نور بر سطح امولوسیون ایجاد میشود اما در مورد ویدئو، کامپیوتر و تلویزیون مسئله فرق میکند: صفرها و یکها هستند که واقعیت را میسازند اگر که بتوان به آن نام واقعیت داد.»
تاریخچه
«در روز چهاردهم اکتبر سال ۱۹۶۶ – این همان زمانی است که رابرت راشنبرگ با همکاری یک مهندس الکترونیک به نام بیلی کلوور مجموعه (نه بعد از ظهر: تئاتر و مهندسی) را در زراد خانه نهم در نیویورک به اجرا درآورد ـ طلیعه ظهور رسانه جدید رقم زده شدهاست. Experiments in art and technology این برنامه نیز به نوبه خود درسال بعد به تأسیس سازمانی تحت عنوان (تجربهها در هنر و فناوری) منتهی گردید که راشنبرگ و همکار مهندسش راهبری آن را بر عهده داشتند.»
«تا پیش ازدهه ۶۰ حتی تا اواسط این دهه دوربینهای گرانقیمت تصویربرداری تنها در اختیار ایستگاههای تلویزیونی قرار داشت اما در ۱۹۶۵، شرکت sony وسیلهای قابل حمل ساخت که به جای نوارهای ۲اینچی که درسیستم تلویزیونی استفاده میشد، نوارهای ۱/۲ اینچی استفاده میکرد. قیمت این وسیله با ابداع شیوههایی برای تولید ارزانتر به سرعت پایین آمد و در دسترس همگان قرار گرفت. به این ترتیب ویدئو امکان تولید تصاویر متحرک را همچون تحفهای برای طبقهٔ متوسط به ارمغان آورد.
«نام جون پایک نیز از ۱۹۵۹ تلویزیون را به یکی از عناصر اصلی آثارش تبدیل کرد، او و یکی از دوستان مهندسش ماهها وقت صرف کردند تا نخستین نمایشگاه هنر تلویزیون را در گالری پارناس در وپرتال آلمان در ۱۹۶۳ ترتیب دهند. نمایشگاه از ۱۳ دستگاه تلویزیون تشکیل شده بود که تصویر عمداًاز شکل افتادهای را پخش میکردند. شیوهٔ کار در حقیقت دستکاری تصاویر تلویزیون از طریق تغییر مدارهای الکتریکی دستگاهها بود و اولین دستکاری manipulation در آثار ویدئویی محسوب میشد.
در آمریکا دلبستگی به نوار ویدئو و تکنولوژی وابسته به آن به گسترش تجربه گری با ابزارهای تکنولوژیک بسیار کمک کرد. غیر از سینتی سایزری synthesizer که او و همکارش ساختند، همزمان توسعهٔ سختافزاری و نرمافزاری کامپیوتر و تکنولوژیهای وابسته به آن ویدئو آرت را به حیطهٔ هنرهای دیجیتال وارد کرد. پیش از دوران کامپیوتر نیز آثار هنری با استفاده از موج نگار oscilloscope الکترونیک به وجود آمده بود و اکنون درک کامپیوتر به عنوان ابزاری تازه در هنر چندان عجیب نمینمود.
جان ویتنی که یکی از شناختهترین تجربه گرایان دههٔ نخستین پیدایش ویدئو است، درزمینهٔ تولید انیمیشنهایی با نقوش تجریری با استفاده از رسانهٔ دیجیتال و آنالوگ تلاش بسیار کرد.
اد امشویلر هنرمند دیگری بود که امکانات دستگاه scanimate را به خدمت گرفت و ویدئوهایی خلق کرد که همزمان واقعهای real time را حفظ کرده بودند و هم آثار انیمیشن محسوب میشوند.» «یکی دیگر از اولین هنرمندانی که وارد عرصه ویدئو شد شیکگو کوبوتا shiqeko Kubota همسر پایک است. کوبوتا (متولد ۱۹۷۳) علایق شدیدش به فضا و محیط رادر ویدئو در هم آمیخت. او در اوایل ۱۹۶۸ از بازی معروف شطرنج مارسل دوشان و جان کیج عکاسی کرد. تصاویر را به نوار ویدئو منتقل نموده و با شیوههای دستکاری الکترونیکی آنها را تغییر داد و نوار ویدئویی duchampiana: chess (۱۹۶۸–۷۵) را ساخت از آن پس آثار رندانهای دوشان، الهام بخش چندین کارکوبوتا شد. اما پدیدهٔ مهم ویدئو آرت انگلستان دیوید هال david Hall متولد ۱۹۳۷ بود که کارهای اولیه اش از دهه ۱۹۷۰ هم چون آثار پایک کیفیات تندیس وار دستگاه تلویزیون را باز میتاباند. کیفیاتی که در یکی از آثارش به نام (۷ قطعه تلویزیونی-۱۹۷۱) آشکار است. اگرچه مشخصات فورمالیستی در آثارش همواره به چشم آمدهاست، اما نمیتوان او را تنها یک فورمالیست دانست. او به شکلی ویژه درگیر ویدئو اینستالیشنهایی بود که بیننده را نه به عنوان یک تماشاچی صرف بلکه به عنوان همکار و شرکتکننده در اثر معرفی می کند.»
«هنر اجرا و ویدئو در آغاز دههُ هشتاد به منزلهٔ منادیان دورانی تازه ستوده شدند، دورانی که در آن این اشکال نقش اجتماعی و زیباشناسی مهمی ایفا کردهاند دست اندرکاران باور داشتند که هنرهای بصری با استفاده از رسانههای تجربی وابستگی دیرینهٔ خود به مادیت اشیا را تکان خواهد داد و مستقیم تر از پیش با تماشاگران پیوند خواهد خورد.»
«اما یکی از امکاناتی که ویدئو آرت همراه با پیشرفتهای تکنیکی دردهه ۱۹۷۰ به آن دست یافت تکنیکهای مراقبت surverillance techniques و استفاده از تماشاگر به مثابه بخشی از اثر هنری است در این گونه آثار دوربین به سمت تماشاگران برگردانده میشود خواه تماشاگر آگاه بدان باشد یا نه. منتقدان شوهای اخیر (تلویزیون ـواقعیت) بر فروپاشی مرزهای میان حیطهٔ عمومی و خصوصی در این گونه برنامهها تاسف میخورند. ویتو اکونچیvito Acconi (متولد ۱۹۲۰) بر همان سؤال یک فیلم ویدئویی تحت عنوان(۱۹۷۳)theme song بر مبنای نمایش دوربین مخفی تهیه کرد او در این فیلم بروی زمین دراز کشیده و در نمایی بسیار نزدیک از بینندههای ناشناس درخواست میکند که در صفحه تصویر به او ملحق شوند، سپس پیوسته تکرار میکند؛ (من شما را به درون خود فرا میخوانم) مسئله مهم برای او این بود که بیهودگی امکان پخش و ارائه معاشقهای واقعی را در تلویزیون به رخ بکشد و حقیقت را در تلویزیون دست نیافتنی معرفی کند همانطور که حیطهٔ خصوصی را در تلویزیون بی معنا میدانست.
یکی دیگر از هنرمندان مطرح که در دهه ۱۹۷۰ فعالیتی جدی و تأثیرگذار داشتهاست گری هیل Gary Hill(متولد ۱۹۵۱) است او بیش از دیگران درگیر روایت و محدودیتهای زبان در روایت است هیل از ۱۹۷۳ سعی در تشریح رابطه بغرنج میان کلمات و تصاویر داشتهاست. نخستین اثر او در ۱۹۳۷ به نام hols in the wall ساخته شد. او علاقه خود به مجسمهسازی را با رسانه الکترونیکی پیوند زد.»
«بیل ویولا Bill viola (متولد ۱۹۵۱) یکی از مهمترین هنرمندان عرصه ویدئو است. او متولد آمریکا است وهنگامی که در دانشگاه cyracuse در نیویورک تحصیل میکرد به رسانهٔ جدید علاقهمند شد. اولین اثرش wild Houses در ۱۹۷۲ ساخته شده و از ۱۹۸۰ با نقاش و استاد ذن Dien Tanaka کارکردهاست. کشف هویت و روایتی فردی از طریق نشانهها و تصاویری عمیقاً شاعرانه محصول چند دهه کار مداوم او هستند.»
«اما ازمیان هنرمندان بزرگ ویدئو اینستالیشن آمریکایی دردههٔ ۸۰ به بلوغ رسیدهاند تونی اورسلر همواره چهرهای یگانه بودهاست درحالی که ویولا به نوشتههای کهن و رازآمیز شرقی علاقهمند است و هیل به کارکردهای زبانی اورسلر مصالح کارش را در فرهنگ عامهٔ پیرامون خویش خصوصاً تلویزیون مییابد وسایل صحنه، عروسکهای ثابت اورسلر مصالح کارش را درفرهنگ عامهٔ پیرامون خویش خصوصاً تلویزیون مییابد وسایل صحنه عروسکهای ثابت، خراشهای صوتی ناشی از صداهای برهمگذاری شده و تصاویر چهرهٔ بازیگردانی که تاکنون برهمه اشیایی پخش شدهاند، دنیای تئاتری او را تشکیل میدهند. شوخطبعی یکی از خصوصیات اوست که او را از ویولا و هیل متمایز میکند.»
«با آغاز دههٔ ۹۰ عصر طلایی ویدئو نیز آغاز شد در این دهه هنرمندان بسیاری مشغول تولید آثار اینستالیشن متعامل محیطی و اجرایی با استفاده از تکنولوژی ویدئو بودند. گسترش شبکه جهانی اینترنت و افزایش توانایی کامپیوترهای خانگی در تولید آثار چند رسانهای نیز ویدئو را به هنر دیجیتال هزارهٔ جدید پیوند زد.» «یک گروه تخصصی ویدئو که در دهه ۹۰ فعالیت چشمگیری داشت و از نمونههای ارزشمند هنر ایتالیا بهشمار میرود گروهی است به نام کارگاه آبی studio Azzurro متشکل از بازیگران و عوامل فنی. کارگاه آبی (محیطی حساس) را میآفریند. یکی از ساختههای آنان، به نام کورس chorus (۱۹۹۶) تماشاگر به یک فضای تاریک وارد شده و در آنجا از او دعوت میشود تا بروی یک فرش بزرگ قدم بزند. روی این فرش تصاویری از پیکرهها نیمه برهنه تعدادی زن و مرد به گونهای نمایش داده میشوند که گویی آنها در لابه لای نمد گرفتار آمدهاند هم چنانکه تماشاگر در داخل گالری و در واقع بر روی تصاویر مردان و زنان قدم میزند تصاویر به خشم آمده و فریاد میزنند گامهای بازدید کنندگان با عکس العمل اشخاص به تصویر درآمده، مواجه شده و در نتیجه صدای نجوای آنان بلند، پیکرشان به حرکت درآمده و سرود رنج خود را سر میدهند.»
جون جوناس (Joan Jonas؛ زادهٔ ۱۹۳۶) یک هنرمند هنرهای بصری اهل ایالات متحده آمریکا است. او از پیشگامان از هنر ویدئویی و هنر اجرا است و یکی از مهمترین هنرمندان زن است که در اواخر دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰ ظاهر شد.
زندگی
جون جوناس در سال ۱۹۳۶ در نیویورک (آمریکا)متولد شد. در رشته مجسمهسازی در دانشگاه کلمبیا تحصیل کرد و فوق لیسانس گرفت. او همچنین به آموختن هنر رقص و تئاتر پرداخت. جون کار هنری خود را از دهه ۱۹۶۰ آغاز کرد. بعدتر به ژاپنرفت و نمایشهای سنتی ژاپن مثل کابوکی، تئاتر نو و خیمهشببازی بونراکو را فرا گرفت. از ژاپن با یک دوربین ویدیویی پرتابل بازگشت و تقریباً از ۱۹۷۰ به ساخت ویدیو آرت پرداخت.
پروژهها و تجارب جوناس برای بسیاری از اجراهای هنر ویدئویی، پایهای فراهم کرد و تأثیرات آن به هنر مفهومی، تئاتر، هنرهای نمایشی و سایر رسانههای تصویری نیز گسترش یافت. او در نیویورک زندگی میکند و در نوا اسکوشیا کانادا کار میکند.
وی همچنین برنده جوایزی همچون کمک هزینه گوگنهایم شدهاست.
ویتو آکونچی (Vito Acconci) (زادهی ۲۴ ژانویه ۱۹۴۰ – درگذشتهی ۲۷ آوریل ۲۰۱۷) یک هنرمند در پرفورمنس آمریکایی، ویدیو و چیدمان بود. آثار او در مجسمهسازی، طراحی معماری و طراحی منظره جای میگیرند. ویژگی بنیادی آثار او را میتوان با «اضطراب وجودی»، ناراحتی، تجاوز، تحریک و همچنین شوخ طبعی و جسارت مشخص کرد ؛ در حالی که گاهی از مرزهای رایج مفاهیم عمومی-خصوصی، دنیای واقعی-دنیای هنری و ایدههای مورد اجماع و غیرقابلاجماع عبور میکند. کارهای او برای آثار هنرمندانی مثل لوری اندرسون، کارن فینلی، بروس نومان و تریسی امینتاثیرگذار بوده است.
آکونچی در ابتدا به شعرهای رادیکال علاقهمند بود اما در اواخر دهه ۶۰ میلادی، او پرفورمنسهای خود را در خیابان و برای گروههای کوچک مخاطبان آغاز کرد. این اجراها تحت تاثیر جنبش موقعیتگرای بینالملل بود دو اثر مشهور او با نامهای «قطعهی دنبالکننده» (Follwong piece) در ۱۹۶۹ و «بستر بذر» (Seedbed) در ۱۹۷۲ مورد توجه قرار گرفت.
در اثر قطعهی دنبالکننده او رهگذران خیابانهای نیویورک را به صورت تصادفی انتخاب میکرد و تا جایی که میتوانست آنها را دنبال میکرد. اثر دیگر او (بستر بذر) اما در یک گالری اتفاق میافتاد. در این پرفورمنس او در جایگاهی پایینتر از محل عبور بازدیدکنندگان قرا گرفته بود و با الهام از صداهای محیط در حالی که صدایش برای مخاطبان پخش میشد، خودارضایی میکرد.
در اواخر دهه ۱۹۷۰ او به مجسمهسازی، معماری و طراحی روی آورد و مقیاس کارهایش را بسیار افزایش داد. در طی دو دهه آینده او آثار هنری و پارکهای عمومی، مناطق استراحت فرودگاهی، جزایر مصنوعی و سایر پروژههای معماری را توسعه داد. آثار قابل توجه این دوره از زندگی آکونچی عبارتند از: جزیره شخصی (هلند، ۱۹۹۴)؛ گذر از طریق دیوار (میلواکی، ۱۹۹۸) و مورینزل(اتریش، ۲۰۰۳) و همچنین نمایشگاه مروری بر آثار هنرمند که در موزه اشتدلیک آمستردام (۱۹۷۸) و موزه هنرهای معاصر شیکاگو (۱۹۸۰) برگزار شد. آثار این هنرمند در مجموعههای عمومی زیادی از جمله موزه هنرهای مدرن و موزه ویتنی هنر نمایش داده شد. او در طول دورهی فعالیت خود از کمکهزینه بنیاد ملی هنرها در سالهای ۱۹۷۶، ۱۹۸۰، ۱۹۸۳ و ۱۹۹۳)، بنیاد یادبود جان سیمون گوگنهایم (در سال ۱۹۷۹) و آکادمی آمریکا در رم (در ۱۹۸۶) بهره برده است. آکونچی علاوه بر کار هنری و طراحی خود، در بسیاری از مؤسسات آموزش عالی نیز تدریس میکرد. او سرانجام در ۲۸ آوریل ۲۰۱۷ در سن ۷۷ سالگی در منهتن، آمریکا در ۷۷ سالگی درگذشت.
نام جون پایک (백남준) (زاده ۲۰ ژوئیهٔ ۱۹۳۲ – درگذشته ۲۹ ژانویهٔ ۲۰۰۶) هنرمند آسیایی اهل کره جنوبی است. او با انواع رسانهها کار کرده و به عنوان بنیانگذار هنر ویدئویی شناخته میشود.
هنر
نام جون پایک یکی از نخستین هنرمندانی بود که در هنر خود از فناوری استفاده کرد. ایدههای هنری او و آیندهای که کرده بود بسیار جلوتر از دوره زندگی او بودند. او در هنر خود فناوریهای پوشیدنی، ارتباطات تصویری (با تلفن تصویری)، پزشکی از راه دور (پزشکی تلویزیونی)، خرید آنلاین (خرید و فروش با تلویزیون) را پیشبینی کرد. او همواره تلاش داشت هنر سطح بالا را به زندگی روزانه، نزدیک کند.
نام جون پایک در سال ۱۹۷۶ (میلادی) اصطلاح شاهراه الکترونیک را مطرح کرد. او با این اصطلاح میخواست نشان دهد که در عصر ارتباطات، ارتباط بین مردم گسترش یافته و مردم میتوانند مشکلات یکدیگر را حل کنند. در نتیجه مردم سراسر جهان به یکدیگر نزدیک شده و درک بیشتری از هم پیدا میکنند و با اینکار از جنگ، پیشگیری میشود.
نام جون پایک در سال ۱۹۸۴ (میلادی) نخستین پخش ویدیویی را با کمک ماهواره انجام داد. او همچنین با ساخت جعبههای تلویزیون به شکل انسان، تلاش کرد فناوری را به زندگی روازنه مردم، نزدیکتر کند. زیرا در دوره زندگی او، فناوری، پیشرفته نبود و تنها شمار کمی به آن دسترسی داشتند.
نام جون پایک در برخی کارهای تصویری خود تلاش میکرد که خود مخاطب را نیز در کار هنری، همراه کند. یعنی مخاطب، بخشی از اثر هنری میشود.
نام جون پایک با هنرمندان گوناگونی از دیوید بویی همکاری میکرد.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.