مرگ غریب و قریب خسرو حسن‌زاده

خسرو حسن‌زاده نقاش، هنرمند نمایش‌های چیدمانی و بازیگر در سال ۱۳۴۲ در تهران در خانواده‌ای از طبقه متوسط متولد شد. مدتی در جنگ ایران و عراق شرکت داشت. کارهای هنری حسن‌زاده بازتاب مشخصی از زندگی او در این دوره دارند. خسرو حسن‌زاده از جمله نقاشانی است که در آثارشان همواره دغدغه‌های اجتماعی و تعابیری از فرهنگ عامه و مذهب جایگاه ویژه‌ای دارند. در دانشگاه هنر نقاشی و در دانشگاه آزاد ادبیات فارسی تحصیل کرد و چندی شاگرد آیدین آغداشلو بود. در سال ۲۰۰۳ با بورسی از سیته به پاریس رفت. نمایشگاه‌های جمعی و انفرادی بسیاری در شهرهای لندن و پاریس و بیروت و دبی برگزار کرده‌است. آثار این نقاش در بخش غیر رقابتی پنجاه و سومین دوسالانه ونیز و در نمایشگاه دیوان شرق و غرب نیز شرکت داده شده‌اند. برخی از آثار او در موزه بریتانیا، موزه هنرهای زیبای لس‌آنجلس، موزه هنرهای زیبای هیوستون، موزه آقاخان تورنتو و موزه هنرهای معاصر ایران نگهداری می‌شود.

موضوع آثار او اغلب مسائلی است که در جامعه ایرانی با زندگی روزمره و حساسیت‌های اکثریت مردم گره خورده‌است. جنگ، خانواده، زنان، قهرمانان، ستاره‌ها و چهره‌های محبوب، ورزش‌ها و سنت‌های مردمی، رابطه جامعه ایرانی با غرب؛ و اموری از این دست؛ و از این روست که خود آثارش را «هنر مردم» می‌نامد. حسن‌زاده به هنرآفرینی در قالب‌های متفاوت و استفاده از مصالح متعدد، متنوع، و ترکیب مصالح علاقه داشت. بسیاری از آثار او بر پایه چاپ سیلک‌اسکرین که او خود در آن مهارت دارد خلق شدند. کاشی نیز از مصالح مورد علاقه او است که در ترکیب آن با چاپ سیلک و لعابکاری، به بیان هنری تازه‌ای دست‌یافت. مجموعه‌ «جنگ» حسن‌زاده که دفترچه خاطراتی از هشت سال دفاع مقدس است، نخستین مجموعه‌ شاخص این هنرمند بود که در سال ۱۳۷۷ موجب شهرتش در داخل و خارج از ایران شد. نمایش انفرادی مجموعه‌ «یادداشت‌ روزانه» که در گالری سیحون تهران به نمایش درآمد، نمایش «زندگی، جنگ و هنر» در مرکز هنر دیورامای لندن و نمایش دونفره‌ حسن‌زاده و بیتا فیاضی با عنوان «سقوط» از نمایش‌های شاخص این هنرمند در دهه‌ هفتاد بوده است.گزیده‌ای از آثار این هنرمند از دهه ۱۳۷۰ به بعد، سال ۱۳۹۷ در گالری ایرانشهر به نمایش درآمد که مجموعه‌های مختلفی همچون «یادداشت‌های جنگ»، «تروریست»، «یا علی مدد» و «پهلوانان» و … را شامل می‌شد.این مرور بر آثار به دنبال نمایش جدیدترین مجموعه آثار حسن‌زاده با عنوان «وارهول نجاتم داد» برگزار شد.وی سال ۱۴۰۱ نیز نمایشگاهی با عنوان «بازگشت رضا موتوری» در گالری ایرانشهر برگزار کرد.

خسرو حسن‌زاده ۱۱ تیر ۱۴۰۲ بر اثر مسمومیت الکلی درگذشت.

مرگ خسرو حسن‌زاده، هم غریب است و هول‌انگیز و غیرقابل انتظار، و هم مثل نقاشی‌ها و آثارش، قریب است نزدیک به آنچه که بود. نحوه دردناک مرگش، تایید یگانگی زندگی و نگاه هنرمندی بود که از متن عامه مردم برآمده بود و همان را هم همیشه دستمایه کار خلاقانه خود قرار داده بود.

در روزگاری که مدام و پی در پی، خبر نابینایی و مرگ ایرانیانی از راه می‌رسد که برای دمی آسودن از این همه بلا که بر سرشان ریخته، یا اندکی شادمانی برای فراموشی اندوه بی‌پایان زیستن در این روزگار، پیاله‌ای برمی‌گیرند بی‌آنکه بدانند در سایه جمهوری اسلامی و قوانین و محدودیت‌های بی حد و حصرش، جام زهری می‌نوشند و جان را وام جام می‌گذارند.

خسرو حسن‌زاده، همچون بسیاری از هنرمندان و مردمان، انس و الفتی با می داشت و در روزگار رواج دروغ و تقلب و پنهان کاری جانش دستمایه بازی پیچیده‌ای شد که در رسانه‌ها با تیتر «مرگ ناشی از مسمومیت الکل تقلبی» به خبری مکرر در این ایام تبدیل شده است.

یکی از آشنایان او به من گفت حتی اگر خسرو زنده هم می‌ماند، برای همیشه چشم‌هایش را از دست می‌داد.

و خسرو حسن‌زاده چه بود مگر دو چشم هوشیاری که پیرامونش را دید: هم زندگی مردم معمولی و عادی را و هم هنر مدرن و نوآوری و خلاق بودن را.

.

این‌گونه بود که به‌شکلی اصیل، یکی از نمایندگان حقیقی پاپ آرت ایران شد. با اینکه خیلی دیر کارهایش را به نمایش گذاشت، اما خیلی زود جهانی شد. کارهایش در بزرگ‌ترین نمایشگاه‌ها در نقاط مختلف جهان به نمایش درآمدند و چند موزه مهم و بزرگ، میزبان برخی از آثارش شدند.

خودش به پاپ آرت می‌گفت «هنر مردم». پاپ آرت را در مدرن‌ترین شکلش درک کرده بود و همان‌طور که پاپ آرت در غرب از زندگی روزانه و روزمره اکثریت مردمان معمولی مایه می‌گرفت، او نیز با انتخاب شیوه بیانی مدرن، چنان نگاه کرد و چنان شناخته بود که حتی سنتی‌ترین عناصر موجود در زندگی روزمره مردمانی از جنس خود را نیز در کارهایش جای داد.

در کارهای خسرو حسن زاده مرز بین هنر مردمی یا پاپ آرت و هنر مفهومی یا کانسپچوال آرت شکسته می‌شود. از شگردها و تکنیک‌های مختلف در کارش چنان استفاده می‌کرد که وجود عناصری یکسره با رنگ و بوی ایران این چند دهه، باعث نمی‌شد آثارش از هنر مدرن اندکی فاصله بگیرد.

در کارهای او، مردمی حضور دارند که وجه غالب تصویری را شکل داده‌اند که در حدود ۱۰۰ سال گذشته از ایران داشته‌ایم، با قهرمان‌ها و هنرپیشه‌هایش، با باورها و شمایل‌های مذهبی‌اش، با اشیاء و خرده ریزهایش که هر کدام نشانی و روزنی هستند به بخشی از کلاف سردرگم عناصر و مفاهیم گاه متضادی که به این هویت، تجسم بخشیده است.

کارهای خسرو حسن زاده از همان ابتدا ارجاعی به واقعیت بیرون داشت؛ هر اتفاقی که پیرامونش می‌افتاد، دستمایه‌ای می‌شد برای آفرینش و بازنمایی فرهنگ کوچه و بازار.

.

با آنکه در دوره جنگ ایران و عراق و همزمان با دوران سربازی، در نقاشی‌های دیواری آن‌گونه که حکومت می‌خواست جنگ را به تصویر بکشد، در نقاشی‌های دیواری در سطح شهر، پرتره‌هایی از شهیدان با رنگ‌های شاد و زنده کشید.

اما به خلوت خود که بازگشت، جنگ را از نگاه خودش به تصویر درآورد. رنگ‌ها را از بوم‌هایش حذف کرد و دست به خلق مجموعه‌ای زد به نام «جنگ»؛ مجموعه‌ای که نشانی از شکوه جنگ نداشت و شهادت در آن فضیلت نبود. نقاشی‌های سیاه و سفید و پر از پیکرهایی در کفن پوشیده.

قتل‌های زنجیره‌ای کارگران جنسی در مشهد را هم در سال ۸۰ دستمایه کارهایش قرار داد و مجموعه‌ای با نام «فاحشه‌گری» آفرید که در آن، چهره‌های زنان قربانی را با تکنیک چاپ سیلک و استفاده از رنگ‌های زننده و تند بازآفرینی کرد تا وضعیت نابرابر زنان را در جامعه مردسالار ایران به نمایش بگذارد. 

مجموعه «تروریست» او هم، بیان دیگر و بی‌واسطه‌ای از مردمانی عادی است که برکنار از هیاهوهای سیاست، قربانی تصویری از خود شده‌اند که نسبتی با حقیقت وجود آنها ندارد و برآمده از شیوه‌های حکمرانی حاکمان و بازتاب جهانیان به آن است.

.

او با استفاده از اکریلیک و سیک اسکرین روی بوم و با نشان دادن خودش، خواهرش و مادرش، اصالت این روایت فراگیر شده از «تروریست»ها را زیر سوال می‌برد. تردید در روایت کلی‌نگر، یکسان‌انگار و تعمیم‌دهنده غربی از انسان خاورمیانه‌ای، دستمایه مجموعه‌ای می‌شود که بیننده را به بازخوانی و تامل در این کلان‌روایت عصر ما وا می‌دارد.

فرهنگ کوچه و بازار را به قصد نقد، موضوع کارش قرار نداده بود. برعکس، با شیوه‌هایی مدرن و البته تلفیقی، درست مثل زندگی خود همین مردم، توانست قصه عده‌ای از آنها از محله‌ای در تهران را جهانی کند.

چنین کاری اما فقط حاصل نزدیکی یا شناخت از مردم کوچه و بازار و فرهنگ عامه مثلا در محله نظام‌آباد تهران نبود. خسرو حسن‌زاده بخشی از خود این فرهنگ بود. اگر تختی را می‌کشید، او را قهرمان خود می‌دانست و اگر برای جواد یساری ویترین می‌ساخت، یساری را در خلوت خود نیز دوست داشت و می‌شنید و شاید موقع گوش سپردن به آهنگی از او استکانی هم برمی‌داشت، مثل بسیاری از آنها که بازتاب شادی و غم خود را در این نوع موسیقی می‌یابند.

شاید برای هنرمندی مثل خسرو حسن‌زاده، جز مرگ در اثر نوشیدن الکل تقلبی در کشوری که نوشیدن الکل در آن ممنوع است اما رواج دارد، با همه ناباوری و غرابت و غیرقابل توضیح بودن، نمی‌توانست تا این حد یگانگی آفریننده و اثر را به نمایش بگذارد.